فیک کور پارت۵۵
پرستار میره وسایلشو توی کیفش میزاره و از در میره بیرون که یهو جیغ میزنه و بقیه ی پرستارهای دیگه میدوک و میان پیش اون پرستاره و بدن بی جون جینو روی زمین میبینن.
پرستار:وای...وای این کیه؟!
جین با بدنی بی جون و خونیمال روی زمین افتاده و پرستارها اروم نزدیکش میشن و میبرنش توی بیمارستان.
پرستار:وای...وای! (سوار یه تاکسی میشه و میره.)
بیمارستان.
پرستارها سریع جینو منتقل میکنن به اتاق عمل و دکتر میره توی اتاق عمل و گلوله های که توی بدن جین نشسته اند و برمیداره و بعد از تموم شدن عمل میره بیرون و پرستارها جینو بستری میکنن.
جیمین توی مخفیگاه.
جیمین:ا/ت!وای اگر ا/ت چیزیش بشه چیکار کنم؟باید برم پیشش.
جیمین میره و سوار ماشین میشه و میره سمت ساختمونی که ا/تو توش زندانی کرده.
جیمین سریع ماشینشو پارک میکنه و میره داخل ساختمون و در اتاق ا/تو میزنه.
جیمین:ا/ت!ا/ت!خوبی؟
ا/ت:جیمین من اینجام چیزی شده؟
جیمین:میدونی شوگا کجاست؟
ا/ت:چطور مگه؟
جیمین در اتاق ا/تو باز میکنه و مچ دست ا/تو میگیره و میارتش از اتاق بیرون.
ا/ت:وای چته!اروم باش دستم درد گرفت!
جیمین:گفتم شوگا دیروز باتو بود؟!(با داد.)
ا/ت:اره...ارو باش به من بگو چی شده.
جیمین یهو میشینه و میزنه زیر گریه.
ا/ت:جیمین..عزیزم بگو چیشده میخوام کمکت کنم.بهم اعتماد کن.
جیمین با گریه میگه:وی گم شده،جین تیر خورده و توی بیمارستان بستریه،دوستای دیگم مردن و شوگا هم که اب شده رفته توی زمین!
ا/ت:باهم حلش میکنیم.
جیمین:من نگران توهم هستم میترسم بلای سرت بیاد.
ا/ت:نه ما باهم از پس همه چی برمیام.
لایک🫀
#فیک_بی_تی_اس #فیک
پرستار:وای...وای این کیه؟!
جین با بدنی بی جون و خونیمال روی زمین افتاده و پرستارها اروم نزدیکش میشن و میبرنش توی بیمارستان.
پرستار:وای...وای! (سوار یه تاکسی میشه و میره.)
بیمارستان.
پرستارها سریع جینو منتقل میکنن به اتاق عمل و دکتر میره توی اتاق عمل و گلوله های که توی بدن جین نشسته اند و برمیداره و بعد از تموم شدن عمل میره بیرون و پرستارها جینو بستری میکنن.
جیمین توی مخفیگاه.
جیمین:ا/ت!وای اگر ا/ت چیزیش بشه چیکار کنم؟باید برم پیشش.
جیمین میره و سوار ماشین میشه و میره سمت ساختمونی که ا/تو توش زندانی کرده.
جیمین سریع ماشینشو پارک میکنه و میره داخل ساختمون و در اتاق ا/تو میزنه.
جیمین:ا/ت!ا/ت!خوبی؟
ا/ت:جیمین من اینجام چیزی شده؟
جیمین:میدونی شوگا کجاست؟
ا/ت:چطور مگه؟
جیمین در اتاق ا/تو باز میکنه و مچ دست ا/تو میگیره و میارتش از اتاق بیرون.
ا/ت:وای چته!اروم باش دستم درد گرفت!
جیمین:گفتم شوگا دیروز باتو بود؟!(با داد.)
ا/ت:اره...ارو باش به من بگو چی شده.
جیمین یهو میشینه و میزنه زیر گریه.
ا/ت:جیمین..عزیزم بگو چیشده میخوام کمکت کنم.بهم اعتماد کن.
جیمین با گریه میگه:وی گم شده،جین تیر خورده و توی بیمارستان بستریه،دوستای دیگم مردن و شوگا هم که اب شده رفته توی زمین!
ا/ت:باهم حلش میکنیم.
جیمین:من نگران توهم هستم میترسم بلای سرت بیاد.
ا/ت:نه ما باهم از پس همه چی برمیام.
لایک🫀
#فیک_بی_تی_اس #فیک
۵.۹k
۲۱ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.