از تن به آینه

از تن به آینه
حرف تازه ای سرایت می کند
مثل انعکاس من
در اندوه عمیق چشمان تو
وقتی بوسه را تحریم کرده اند
و آغوش ها به بن بست رسیده اند
به آینه 
«ها »می کنم
و طرح اندامم را
با سرانگشت خیال تو نقش می زنم
کلمه ای در زهدانم
شعر می شود
و شعری که شبیه توست
از من زاده می شود
من به شعر هایت شیر می دهم
آنها به بلندای تو اند
و‌چشمان مرا دارند
نیستی اما
زیبایی ات در شعر هایم بیداد می کند


#روشنک_آرامش
@dastkhatcafe
دیدگاه ها (۳)

تو خوابیده ای آرامو من پشت پلک توآنقدر می بارم تا پنجره را ب...

داداشم جون منی ❤️❤️❤️ #CLIP #زیبا #خاص

گاهی اوقات صلاح است که تنها بشویچون مقدر شده تکخال ورقها بشو...

من پیش توام حاضر گر چه پس دیواریمن خویش توام گر چه با جور تو...

لطفا به بندِ اولِ سبابه ات بگو کمی حوصله اش بیشتر شود تا حضو...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط