یه شب که خیلی دلتنگش بودم بالشموبغل کرده بودم

✘یه شب که خیلی دلتنگش بودم بالشموبغل کرده بودم ✘

✘داشتم خاطراتمونو مرور میکردم..✘

✘باخودم گفتم الان باکیه؟؟✘

✘کجاس؟✘

✘چی پوشیده؟.✘

✘به عکساش خیره شدم...✘

✘دیدم پیام دارم...✘

✘نگاه کردم خواستم نخونده پاک کنم چون حوصله ی هیچکی
ونداشتم...✘

✘اما تاچشمم به فرستنده خورد درجاخشکم زد..✘

✘چندبار اسمشو خوندم....✘

✘تمام خاطراتش اومد جلوچشمم....✘

✘حتی اخرین حرفش که بهم گفت هری...✘

✘خواستم پاک کنم اما چشمم به متنش افتاد...✘

✘نوشته بود«دوست دارم دیوونه».....✘

✘لحنش مثل همون موقعا بود.....✘

✘بااین حرفش تمام گذشته رو فراموش کردم ...✘

✘نوشتم «منم دوست دارم عشقم»✘
✘بالبخند اومدم دکمه ی ارسال وبزنم..✘
.
.
✘نوشت ببخشید اشتباه شد...
دیدگاه ها (۴)

من دارم میرم بیرون تا شب نیسمکلاس گیتار دارم بای بای عشقام

masoomeh omaddd

هه

ببیــــن پلشـــــت☝ اگــــر بخـــواے زیـــاد زر زر کنـےطــ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط