و اگر چیزی نباشد بر لب آب روان رو
و اگر چیزی نباشد بر لب آب روان رو
به چشم آن چنان نوری که میخواهد
مینماید روی در خلوتسرای او
به روی سبزههای خشک رنگ
به روی سبزههایتر ،
کهگر بیرون آید آب
مینشیند بر لب دریای بی تاب
به روی سبزههایتر ، که هر دم با صفا باشد
میآید ( صبح خندان را )
به روی سبزههایتر ،
وز آن باران که میبارد ، که میبارد
به چشم آن چنان نوری که میخواهد
مینماید روی در خلوتسرای او
به روی سبزههای خشک رنگ
به روی سبزههایتر ،
کهگر بیرون آید آب
مینشیند بر لب دریای بی تاب
به روی سبزههایتر ، که هر دم با صفا باشد
میآید ( صبح خندان را )
به روی سبزههایتر ،
وز آن باران که میبارد ، که میبارد
۱.۳k
۰۸ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.