هزار سوی تنت را گرفته اند ای عشق

هزار سوی تنت را گرفته اند ای عشق
هوای پرزدنت را گرفته اند ای عشق

لباس نفرت و کینه بپوش و راهی شو
نشان آمدنت را گرفته اند ای عشق!

شتاب کن و از این راهِ آمده برگرد
که ناکسان وطنت را گرفته اند ای عشق

تو دور بودی و هرسو بُتی خدایی کرد
خلیل بت شکنت را گرفته اند ای عشق

*به گوش دختر صحرا بگو برادر ها
سوارِ ترکمنت را گرفته اند ای عشق

ورید پاره شد از گردنت،مگر گرگان-
کجای پیرهنت را گرفته اند ای عشق؟

نشان خونِ که داری که فوج کرکس ها
حوالی بدنت را گرفته اند ای عشق...

#علی_بهادر
دیدگاه ها (۳)

سلام. کتابی بسیار مفید درباره ی روشنفکران معاصر ایران .

سلام. اینم دمنوش به لیمو . برای آرامش اعصاب خیلی خوبه . همین...

پروانه و شمع و گل،شبی آشفتنددر طرف چمنوز جور و جفای دهر باهم...

دختری کنار پنجره آمده استچهره اش معمولی ست زیبایی خاصی ندارد...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط