🍒مرداب اتاقم کدر شده بودو من زمزمه خون را در رگ هایم می ش
🍒مرداب اتاقم کدر شده بودو من زمزمه خون را در رگهایم میشنیدم.زندگیام در تاریکی ژرفی میگذشت.این تاریکی، طرح وجودم را روشن میکرد.در باز شدو او با فانوسش به درون وزید.🍒🌱
۶.۴k
۱۸ شهریور ۱۴۰۲