مرداب اتاقم کدر شده بودو من زمزمه خون را در رگهایم میش

🍒مرداب اتاقم کدر شده بودو من زمزمه خون را در رگ‌هایم می‌شنیدم.زندگی‌ام در تاریکی ژرفی می‌‌گذشت.این تاریکی، طرح وجودم را روشن می‌کرد.در باز شدو او با فانوسش به درون وزید.🍒🌱
دیدگاه ها (۰)

🍒🌱دم به دم حلقه ی اين دام شود تنگتر و مندست و پایی نزنم خود ...

🍒🌱این گونه بمان عشقمبمان اینگونهو تنهابه من نگاه کننگاه کردن...

#پست_جدید #خاص#تلنگر

🌱🍒سکوت می کنم و عشق در دلم جاری استکه این شگفت ترین نوع خویش...

تا خدا، یک رگ گردن باقی است...زندگی جاریست...:**))نه تو می م...

تا خدا، یک رگ گردن باقی است...زندگی جاریست...:**))نه تو می م...

ارباب تاریکی"نبرد نهایی با ارباب تاریکی: فدایی برای عشق""موا...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط