درد عشق تو که جان میسوزدم

درد عِشق تو که جان می‌سوزَدم
گر همه زَهر است از جان خوشتَر است

درد بـــر مَن ریز و دَرمانم مکن
زانکه درد تو ز درمان خوشتر است

👤 عطار
دیدگاه ها (۱)

بیا بیا که ز هجرت نه عقل ماند نه دینقرار و صبر برفته‌ست زین ...

کارِ مرا به نیم نگاهش تمام کردبنگر چه میکند نگهِ ناتمامِ او....

مرا گر دوستی با او به دوزخ می برد، شایدبه نقد اندر بهشت است...

قصه به هر که می‌برم فایده‌ای نمی‌دهدمشکل درد عشق را حل نکند ...

جان دلم بردی در قعر جان نشستیمن برکنار رفتم تودر میان نشستیگ...

اگر عشقت به جای جان ندارمبه زلف کافرت ایمان ندارمچو گفتی ننگ...

آمدمت که بنگرم باز نظر به خود کنمسیر نمی‌ شود نظر بس که لطیف...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط