هر انسانی در گوشهای از قلبش چیزی دارد به نام بند دل

هر انسانی در گوشه‌ای از قلبش چیزی دارد به نام "بند دل".
بند دل هر کسی به شکلی است
بنددل بعضی آدم ها باریک‌ تر از مو و بند دل برخی تنومندتر از بلوطی پیر است
اما انسان، هر انسانی، تا واپسین لحظات حیات در معرض این اتفاق قرار دارد که هنگام نزول فاجعه ای ، به یک آن، کرختی ، رگ‌هایش را تسخیر کند ، تمام وجودش به یک باره تهی شود و چیزی جز خلاء در جان و تنش باقی نماند
اختیار تنش از دست برود و چشم هایش به زمین خیره شود
آن گاه است که خم می شود ، آهسته می‌نشینید ، فرو می‌پاشد و می نشیند
اگر آدمی را دیدید که جایی نشسته است، فرو پاشیده و خیره به زمین
حیرت نکنید
با کلامی سرد و زننده ، جان به لب ترش نسازید
راه چاره های متعدد پیش رویش قرار ندهید
اگر شما را توان آن ست ؛ یک نگاه نوازشگر بس است
تنهایش بگذارید تا در سکوت ، با گذر زمان ، شاید بتواند پاره های فرو ریخته را بر گیرد
او را بفهمید
این آدم ، بند دلش پاره شده، شکسته و ویران ...
کاری از کسی بر نمی‌آید
فقط باید زمان بگذرد
شاید که التیام پذیرد...
دیدگاه ها (۱)

دل اگــــــــــہ حرف حالیش بود که دل نــــــــــمیشد مغـــــ...

گاهیبا دویدن برای رسیدن به کسی نفسی برای ماندن در کنار اونخو...

چرا مرا بند نمیکنی به خودت؟من بند شدن می‌خواهم،من مال کسی شد...

قصه‌ی بغضِ من و شانه‌یِ " تو "قصه‌ی خواستنی بود که توانسته ن...

صحنه,پارت یازدهم

ᴘᴀʀᴛ22

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط