بعد از کلی خماری بلخره
بعد از کلی خماری بلخره
ادمین ویو
در مورد روز حمله باید ب فیک خونای عزیز چندتا اطلاعات بدم
۱-ات چون ت این یک ماه بچه پول دار شده بود کلی پول ب لشکر بادیگاردای کوک داد و اونا دیگه طرف ات هستن
۲-شبانه گروه بلک سان ب داخل اسلحه خونه ی کوک رفتن و با کمک بادیگاردای کوک ب جای باروت ت تفنگا بلوبری ریختن
۳-نقشه ی بلک سان اینه ک همشون خوابن و وقتی کوک حمله می کنه ات مچشو می گیره و ب جای خون ک مثلا بادیگاردای کوک مردن سس می ریز ن روشون
۴-محافظ شخصی کوک هیچی نمی دونه ولی ت حمله همه ی نقشه ی بلک بانده خراب می کنه ولی بازم شکست می خوره و با بی تی اس می یوفتن ت هچل
خب بریم ک اتفاقات روز حمله رو تعریف کنم
همون طور ک گفتم ات ت تخت خواب با ی لباس راحت برا جنگ (ن لباس خواب ها) خوابید و پتو رو تا چونش کشید بالا ک لباسش معلوم نباشه کوک هم گول نشون رپ خورد و البته ک بالای سر ات با تفنگ های بلوبری حاضر شد ات با ی حرکت از کولش رفت بالا و زدش زمین تفنگو بر داشت و گذاشت رو سرش ولی کوک نمی دونست ک تفنگش بلوبری داری برا همین باور کرد و رفت پایین و وقتی بادیگارداش رو غرق خون دید هوش از رش پرید
ک یهو بادیگارداش بلند شدن و خودشونو از سس پاک کرد اعضا رو گیر انتهای بود بلک سان و همون موقع یوکی (محافظ شخصی کوک و البته ی دختر😒)ک خودشو اون ور ب مردن زده بود بلند شد و اسلحه ی مخفیانه در اورد و گفت
یوکی:این اسلحه دیگه بلوبری نداره
همون موقع ات ی اسلحه دیگه گذاشت رو سر کوک و گفت
+این اسلحه هم جون ادمارو می گیره
یوکی ترسید
یوکی:چی می خوای
+من باید این سوالو بپرسما
یوکی:از چ نظر
+از نظر اینکه شما ها ب اینجا حمله کردین و یوکی خانم خودشو ب موش مردگی می زنه
یوکی:ت اسم منو از کجا می دونی؟!
+هه باندایی ک رغیب دارن همه چی رو در باره ی رغیبشون می تونن خنگ خدا
یوکی ی تیر زد بقل پای ات*
+خیلی تاثیر گذار بود
یوکی:الان بهت می فهمونم تاثیر گذار یعنی چی
ادمین ویو
در مورد روز حمله باید ب فیک خونای عزیز چندتا اطلاعات بدم
۱-ات چون ت این یک ماه بچه پول دار شده بود کلی پول ب لشکر بادیگاردای کوک داد و اونا دیگه طرف ات هستن
۲-شبانه گروه بلک سان ب داخل اسلحه خونه ی کوک رفتن و با کمک بادیگاردای کوک ب جای باروت ت تفنگا بلوبری ریختن
۳-نقشه ی بلک سان اینه ک همشون خوابن و وقتی کوک حمله می کنه ات مچشو می گیره و ب جای خون ک مثلا بادیگاردای کوک مردن سس می ریز ن روشون
۴-محافظ شخصی کوک هیچی نمی دونه ولی ت حمله همه ی نقشه ی بلک بانده خراب می کنه ولی بازم شکست می خوره و با بی تی اس می یوفتن ت هچل
خب بریم ک اتفاقات روز حمله رو تعریف کنم
همون طور ک گفتم ات ت تخت خواب با ی لباس راحت برا جنگ (ن لباس خواب ها) خوابید و پتو رو تا چونش کشید بالا ک لباسش معلوم نباشه کوک هم گول نشون رپ خورد و البته ک بالای سر ات با تفنگ های بلوبری حاضر شد ات با ی حرکت از کولش رفت بالا و زدش زمین تفنگو بر داشت و گذاشت رو سرش ولی کوک نمی دونست ک تفنگش بلوبری داری برا همین باور کرد و رفت پایین و وقتی بادیگارداش رو غرق خون دید هوش از رش پرید
ک یهو بادیگارداش بلند شدن و خودشونو از سس پاک کرد اعضا رو گیر انتهای بود بلک سان و همون موقع یوکی (محافظ شخصی کوک و البته ی دختر😒)ک خودشو اون ور ب مردن زده بود بلند شد و اسلحه ی مخفیانه در اورد و گفت
یوکی:این اسلحه دیگه بلوبری نداره
همون موقع ات ی اسلحه دیگه گذاشت رو سر کوک و گفت
+این اسلحه هم جون ادمارو می گیره
یوکی ترسید
یوکی:چی می خوای
+من باید این سوالو بپرسما
یوکی:از چ نظر
+از نظر اینکه شما ها ب اینجا حمله کردین و یوکی خانم خودشو ب موش مردگی می زنه
یوکی:ت اسم منو از کجا می دونی؟!
+هه باندایی ک رغیب دارن همه چی رو در باره ی رغیبشون می تونن خنگ خدا
یوکی ی تیر زد بقل پای ات*
+خیلی تاثیر گذار بود
یوکی:الان بهت می فهمونم تاثیر گذار یعنی چی
۶.۸k
۱۶ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.