لعنتی را دوست دارم

لعنتی را دوست دارم
مثل یک استکان چای کمر باریک است
نزدیکش که میشوم...
عطرش مثل دارچین توی سرم میپیچد!
توی چشم هایش زل میزنم و دستش را میگیرم
عطر هل، هولم میکند!
و میبوسمش، میبوسمش...
شیرین مثل نبات!
پس...
الکی نیست؛
خستگی هایم را دور میریزی!
معجون زیبای دوست داشتنی ام
دیدگاه ها (۲)

تو چه می‌دانی...!شاید من همانی باشم کهبیشتر از همه دوستت دار...

کاش زندگی هم مث فیلمابود یهومینوشتن دوسال بعد:)

واسه خوب کردن حال آدما حتما نمیخواد دکتر باشی، یه ذره مهربون...

واژه هایم دستِ توست ..باشی سپید می شوند ..بخندی سیب می چینند...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط