بارون که می باره همه جا شبیه نقاشیای کودکی من میشه. مث او
بارون که می باره همه جا شبیه نقاشیای کودکی من میشه. مث اون روزا که برای زیبا شدن نقاشیم، اونقد دستمو فشار می دادم تا گل ها از همیشه سرخ تر و درختا از همیشه سبز تر میشدن. رنگین کمان نقاشی من همیشه هفتا رنگ داشت. هفتا رنگ پر رنگ. خیابونا، چراغ ماشینا، درختا و خونه ها، همه و همه تو روزهای بارونی شکل نقاشیای من میشدن. فقط میموند آسمون. که من حتی تو روزای بارونی هم آسمونو همیشه آبی می کشیدم. آسمون نقاشیای من همونی بود که می خواستم. همونی که آرزوشو داشتم. نه اون رنگی که واقعیت داشت. واقعیتو دوست نداشتم. آسمون نقاشیای من تو برف و بوران و طوفان، همیشه آبی بود، آبی. اما آسمون اینجا همیشه خاکستریه...
# رادیو هفت
# رادیو هفت
۳.۱k
۱۲ شهریور ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.