part 79
part 79
راوی:1سال و4ماه از دوری تارا و علی میگذرد
آنها دیگر باهم حرف نمیزنند
اما از دور هنوز همدیگر را دوست داشتند
هردو فقط برای یک سوء تفاهم
از هم دور شدند علی تصور میکند تارا دیگر
دوستش ندارد و با پسری آشنا شده
وتارا فکر می کند آوا دختری که اسمش راهم نمی داند جایش را برای علی پرکرده و حتی روز آخر هم علی حاضر به دیدن او نبوده
آنها باید برای تمام کردن این دوری
باهم روبرو می شدند و از هم برای هریک از اتفاقاتی که افتاده توضیح می خواستند...
-----------------------------------------------------------------------------------------
علی-بلاخره مجوز کنسرت آلمان رو گرفتم
به امید اینکه شده تارا رو برای یه لحظه هم شده میون جمعیت ببینم
خبرش که منتشر بشه بین اسم ها فقط دنبال اسم اون میردم
امیدوارم بیاد کنسرت
خبرش که پرفسور شده همه جا پخش شده
ارزو بود از این پسرفتش واقعا خوشحالم
چند ساعت بعد:
تارا-ازباشگاه برگشتم خونه یه دوش گرفتم یه آیس لاته درست کردم
گوشیم برداشتم بادیدن تیزر کنسرت علی تو آلمان قلبم وایستاد
اینهمه کشور چرا المان
حتی اگه احتمال اینکه بخاطر من باشه یه درصدم باهاش دلم میخواد بهش فکرکنم
تاریخ بیلت فروشی یه ساعت دیگه باز می شد نمیدونستم بخندم گریه کنم
سایت که باز شد بزور یه بیلت تونستم ردیف اول پیدا کنم از پرفسور بودنم استفاده کردم مهمون ویژشون شدم
هیچوقت فکر نمی کردم برای کنسرت علی اینقد ذوق داشته باشم
#زخم-بازمن#علی_یاسینی#رمان
راوی:1سال و4ماه از دوری تارا و علی میگذرد
آنها دیگر باهم حرف نمیزنند
اما از دور هنوز همدیگر را دوست داشتند
هردو فقط برای یک سوء تفاهم
از هم دور شدند علی تصور میکند تارا دیگر
دوستش ندارد و با پسری آشنا شده
وتارا فکر می کند آوا دختری که اسمش راهم نمی داند جایش را برای علی پرکرده و حتی روز آخر هم علی حاضر به دیدن او نبوده
آنها باید برای تمام کردن این دوری
باهم روبرو می شدند و از هم برای هریک از اتفاقاتی که افتاده توضیح می خواستند...
-----------------------------------------------------------------------------------------
علی-بلاخره مجوز کنسرت آلمان رو گرفتم
به امید اینکه شده تارا رو برای یه لحظه هم شده میون جمعیت ببینم
خبرش که منتشر بشه بین اسم ها فقط دنبال اسم اون میردم
امیدوارم بیاد کنسرت
خبرش که پرفسور شده همه جا پخش شده
ارزو بود از این پسرفتش واقعا خوشحالم
چند ساعت بعد:
تارا-ازباشگاه برگشتم خونه یه دوش گرفتم یه آیس لاته درست کردم
گوشیم برداشتم بادیدن تیزر کنسرت علی تو آلمان قلبم وایستاد
اینهمه کشور چرا المان
حتی اگه احتمال اینکه بخاطر من باشه یه درصدم باهاش دلم میخواد بهش فکرکنم
تاریخ بیلت فروشی یه ساعت دیگه باز می شد نمیدونستم بخندم گریه کنم
سایت که باز شد بزور یه بیلت تونستم ردیف اول پیدا کنم از پرفسور بودنم استفاده کردم مهمون ویژشون شدم
هیچوقت فکر نمی کردم برای کنسرت علی اینقد ذوق داشته باشم
#زخم-بازمن#علی_یاسینی#رمان
۲.۵k
۲۰ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.