part 80
part 80
روز کنسرت:
علی-تمرین های قبل کنسرت تموم شد
یه حس عجیبی داشتم
انگار برا اولین بار کنسرت داشتم
میدونستم تارا به عنوان مهمون ویژه ی کنسرته
خیلی دلم براش تنگ شده فقط امیدوارم اون پسره
پیشش نباشه
انگار عقربه ها حرکت نمی کردن تا برسه زمان کنسرت
تارا-با یکی ازهمکارهای داروسازی قرار بود برمی کنسرت
ایرانی نیس ولی کم و بیش فارسی و از من یاد گرفته
قرار بود برم دنبال میا
انتخاب لباس برام خیلی سخت بود
نمیدونستم وقتی باعلی روبه رو شم واکنمچیه
مطعمنم میدونه مهمونشونم
یعنی اونم مثل من استرس داره؟
چون دی ماه بود
و هوا سرد سرد
تصمیم گرفتم یه شلوار مشکی با بادی مشکی بپوشم
ی کت چرم بلند هم چوشیدم
با پوتین های پاشنه دارم که زرشکی بودن به همراه کیف زرشکی
موهام مثل همیشه فربود یه رژ قرمز تیره زدم و
یکم سایه مشکی با ریمل رژ گونه ویکم هایلایتر
از عطری که
علی همیشه دوسش داشت زدم نگای ت وآیینه به خودم کرد علی پسند شده بودم لبخندی زدم
رفتم دنبال میاا
رسیدیم سالن کنسرت 20دقیقه ای مونده بود به کنسرت
علی-ازپنجره بیرون و نگامیکردم که تارارو به همراه یه دختره دیدم دارن میان تو خیلی تغیرکرده بود
قلبم داشت ازجاش میومد بیرون رفتم یه لیوان آب خوردم
دراتاق و بازکردم و رفتم بیرون
تارا-با میا رفتیم تو
چون بیشتر مردم میشناختنم
به سختی ازمیون آدما گذشتیم کلیا به بهونه عکاسی حتی دنبالم اومدن
بامیا بدو بدو ازدست شون داشتیم فرار میکردیم
میا پاش گیرکرد افتاد زمین خندم گرفت بلندش کردم باخنده ازپله ها رفتیم بالا
علی-هنوز همون تارا بود همونی که جلو خندش و نمیتونست بگیره
تارا-از پله ها باخنده بالا رفته
میا-نخنده بیشعور(به آلمانی)
تارا-وای خیلی خوب بود
میا-کثافت من و بزور اوردی کنسر بد میخندی(نصفشو فارسی و نصفشو آلمانی)
تارا-خیلی خوب حالا
عل-تادیدم دارن میان روم بگردوندم عقب هنوز نمیتونستم باهاش روبه رو شم
تارا-ازکنار یه مرده رد شدیم کیفم خرد بهش چون داشتم میخندیدم کنترلشو نداشتمم
معذرت میخوام(به آلمانی)
علی-برگشتم سمتش
لبخندی زدم مهم نیست
تارا-علی و که دیدم یه احساس خفگی داشتم
نفسم بالا نمیومد انگار قلبم خیلی تند میزد سرم داشت گیج میرفت
بریده بریده گفتم سلام
علی-سلام
تارا-بریم میا
دست میا رو گرفتم وازکنارش رد شدم
میا-خواننده نبود؟
تارا-خودش بود
میا-میشناسیش
تارا-اره خیلی خوبم ولش کن حالا مفصله
#علی_یاسینی#زخم_بازمن#رمان
روز کنسرت:
علی-تمرین های قبل کنسرت تموم شد
یه حس عجیبی داشتم
انگار برا اولین بار کنسرت داشتم
میدونستم تارا به عنوان مهمون ویژه ی کنسرته
خیلی دلم براش تنگ شده فقط امیدوارم اون پسره
پیشش نباشه
انگار عقربه ها حرکت نمی کردن تا برسه زمان کنسرت
تارا-با یکی ازهمکارهای داروسازی قرار بود برمی کنسرت
ایرانی نیس ولی کم و بیش فارسی و از من یاد گرفته
قرار بود برم دنبال میا
انتخاب لباس برام خیلی سخت بود
نمیدونستم وقتی باعلی روبه رو شم واکنمچیه
مطعمنم میدونه مهمونشونم
یعنی اونم مثل من استرس داره؟
چون دی ماه بود
و هوا سرد سرد
تصمیم گرفتم یه شلوار مشکی با بادی مشکی بپوشم
ی کت چرم بلند هم چوشیدم
با پوتین های پاشنه دارم که زرشکی بودن به همراه کیف زرشکی
موهام مثل همیشه فربود یه رژ قرمز تیره زدم و
یکم سایه مشکی با ریمل رژ گونه ویکم هایلایتر
از عطری که
علی همیشه دوسش داشت زدم نگای ت وآیینه به خودم کرد علی پسند شده بودم لبخندی زدم
رفتم دنبال میاا
رسیدیم سالن کنسرت 20دقیقه ای مونده بود به کنسرت
علی-ازپنجره بیرون و نگامیکردم که تارارو به همراه یه دختره دیدم دارن میان تو خیلی تغیرکرده بود
قلبم داشت ازجاش میومد بیرون رفتم یه لیوان آب خوردم
دراتاق و بازکردم و رفتم بیرون
تارا-با میا رفتیم تو
چون بیشتر مردم میشناختنم
به سختی ازمیون آدما گذشتیم کلیا به بهونه عکاسی حتی دنبالم اومدن
بامیا بدو بدو ازدست شون داشتیم فرار میکردیم
میا پاش گیرکرد افتاد زمین خندم گرفت بلندش کردم باخنده ازپله ها رفتیم بالا
علی-هنوز همون تارا بود همونی که جلو خندش و نمیتونست بگیره
تارا-از پله ها باخنده بالا رفته
میا-نخنده بیشعور(به آلمانی)
تارا-وای خیلی خوب بود
میا-کثافت من و بزور اوردی کنسر بد میخندی(نصفشو فارسی و نصفشو آلمانی)
تارا-خیلی خوب حالا
عل-تادیدم دارن میان روم بگردوندم عقب هنوز نمیتونستم باهاش روبه رو شم
تارا-ازکنار یه مرده رد شدیم کیفم خرد بهش چون داشتم میخندیدم کنترلشو نداشتمم
معذرت میخوام(به آلمانی)
علی-برگشتم سمتش
لبخندی زدم مهم نیست
تارا-علی و که دیدم یه احساس خفگی داشتم
نفسم بالا نمیومد انگار قلبم خیلی تند میزد سرم داشت گیج میرفت
بریده بریده گفتم سلام
علی-سلام
تارا-بریم میا
دست میا رو گرفتم وازکنارش رد شدم
میا-خواننده نبود؟
تارا-خودش بود
میا-میشناسیش
تارا-اره خیلی خوبم ولش کن حالا مفصله
#علی_یاسینی#زخم_بازمن#رمان
۲.۷k
۲۰ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.