قلب شیشه ای پارت⑤①
قلب شیشه ای پارت⑤①
ویو ات
اخیشش ساعت چنده ۶و ربع جقدر زود بیدار شدم برم حموم کلی وقت دارم
*۱۰مین بعد از حموم*
خب برم موهامو خشک کنم و لباس فرم مدرسه بپوشم و صبحانه درست کنم و بخورم و وسایلمو چک کنم و یکم با گوشی ور برم و حرکت کنم
*رسیدن به مدرسه*
سریع رفتم نشستم سر میزم که تهیونگ اومد پیشم وقتی گفتم سلام خیلی سرد جوابمو داد دلیل این کار هاشو نمی دونستم و اصلا صبح جونگکوک حتی نگاهمم نکرد و جیمین که کلا سرش پایین بود انگار خواب بود و یجی هم با یک دختره فقط بود نمی دونم اسمش چی بود که معلم اومد تو
مین: خب قبل اینکه برین سوار اتوبوس شین می خوام یک دانش آموز جدید رو معرفی کنم تا الان حتما با جیمین اشنا شدید اما الان هم....
هیونجین: سلام اسمم هیونجینه و بست فرند ات هستم
دخترا: عررر خوشبحال ات چه فرند کراشی داره
مین: خب اگه دوست ات هستی می تونی پیشش بشینی پس تهیونگ پاشو برو پیش جونگکوک
تهیونگ: من از جام راضی هستم نمی خوام پا شم
مین: بعد از اردو جات مشخص میشه هیونجین الان میریم سوار اتبوس شیم
هیونجین: باشه پس من برم پیش ات کارش دارم
هیونجین: ات دیدی گفتم میام مدرسه شما
ات: ارههههههه یسس
*تهمینکوک چپ چپ ات رو نگاه کردن و از کلاس رفتن بیرون*
ات: هیونجین بریم الان دیر میشه
«ات و هیونجین و تهیونگ و جونگکوک و جیمین اخر اتوبوس اون ته می شینن»
جونگکوک: به به ات خانوم از این طرفا فرند و بست فرند داری دیگه به ما محل نمیدی
ات: من کی این کار رو کردم شما خودتون بودید که رفتین و نگا چپمم نکردین اصلا جواب سلامم نمیدین
تهیونگ: ات خفه شو چی برای خودت میگی تو رفتی پیش این هیونجین جونت
ات: هی حرف دهنتو بفهم داری چی میگی
*از الان دارن داد میزنن*
جیمین: اگه نفهمه چی میشه جوجو
جونگوک: اون لیاقت هیچ خری رو نداره
ات: از توی هرزه بهترم
*جونگکوک محکم به صورت ات میزنه*
هیونجین: تو الان چه غلطی کردی
جونگکوک:*خودش هنوز تو شکه*
مین: ات و هیونجین سری جاتون رو با لیا و مایکل عوض کنید
ات: چشم *صورت ات کبود میشه و یک قطره اشک از چشماش میریزه*
هیونجین: بیا بغلم
ات: هیونجین دیدی باهام چیکار کرد*میره بغلش*
هیونجین: ولش کن ارزشش رو نداره
ات: اون دوستم بود ولی الان دیگه برام حتی ادمم نیست... هق.... هق
هیونجین: رسیدم می تونی بیای بیرون؟
ات: اره
مین: دخترا سمت راست اونور پارچه ای که نصبه لباساشون رو عوض کنن و پسرا هم سمت چپ
*بعد لباس عوض کردن میاین بیرون*
هیونجین: به ات چه هات شده
ات: 😂اشکو بند اوردی
هیونجین: نه اخه هات شدی دیگه
ات: توهم هات شدی
تهمینکوک کلا فقط دارن بهشون نگاه می کنن و دخترا هم به خاطر سیکس پک شون دورشونن و اون چهارتا رو دید میزنن
ات: خب بریم تو اب
هیونجین: باشه
(چون این پارت زیاده ادمشو یک پست دیگه میزارم)
ویو ات
اخیشش ساعت چنده ۶و ربع جقدر زود بیدار شدم برم حموم کلی وقت دارم
*۱۰مین بعد از حموم*
خب برم موهامو خشک کنم و لباس فرم مدرسه بپوشم و صبحانه درست کنم و بخورم و وسایلمو چک کنم و یکم با گوشی ور برم و حرکت کنم
*رسیدن به مدرسه*
سریع رفتم نشستم سر میزم که تهیونگ اومد پیشم وقتی گفتم سلام خیلی سرد جوابمو داد دلیل این کار هاشو نمی دونستم و اصلا صبح جونگکوک حتی نگاهمم نکرد و جیمین که کلا سرش پایین بود انگار خواب بود و یجی هم با یک دختره فقط بود نمی دونم اسمش چی بود که معلم اومد تو
مین: خب قبل اینکه برین سوار اتوبوس شین می خوام یک دانش آموز جدید رو معرفی کنم تا الان حتما با جیمین اشنا شدید اما الان هم....
هیونجین: سلام اسمم هیونجینه و بست فرند ات هستم
دخترا: عررر خوشبحال ات چه فرند کراشی داره
مین: خب اگه دوست ات هستی می تونی پیشش بشینی پس تهیونگ پاشو برو پیش جونگکوک
تهیونگ: من از جام راضی هستم نمی خوام پا شم
مین: بعد از اردو جات مشخص میشه هیونجین الان میریم سوار اتبوس شیم
هیونجین: باشه پس من برم پیش ات کارش دارم
هیونجین: ات دیدی گفتم میام مدرسه شما
ات: ارههههههه یسس
*تهمینکوک چپ چپ ات رو نگاه کردن و از کلاس رفتن بیرون*
ات: هیونجین بریم الان دیر میشه
«ات و هیونجین و تهیونگ و جونگکوک و جیمین اخر اتوبوس اون ته می شینن»
جونگکوک: به به ات خانوم از این طرفا فرند و بست فرند داری دیگه به ما محل نمیدی
ات: من کی این کار رو کردم شما خودتون بودید که رفتین و نگا چپمم نکردین اصلا جواب سلامم نمیدین
تهیونگ: ات خفه شو چی برای خودت میگی تو رفتی پیش این هیونجین جونت
ات: هی حرف دهنتو بفهم داری چی میگی
*از الان دارن داد میزنن*
جیمین: اگه نفهمه چی میشه جوجو
جونگوک: اون لیاقت هیچ خری رو نداره
ات: از توی هرزه بهترم
*جونگکوک محکم به صورت ات میزنه*
هیونجین: تو الان چه غلطی کردی
جونگکوک:*خودش هنوز تو شکه*
مین: ات و هیونجین سری جاتون رو با لیا و مایکل عوض کنید
ات: چشم *صورت ات کبود میشه و یک قطره اشک از چشماش میریزه*
هیونجین: بیا بغلم
ات: هیونجین دیدی باهام چیکار کرد*میره بغلش*
هیونجین: ولش کن ارزشش رو نداره
ات: اون دوستم بود ولی الان دیگه برام حتی ادمم نیست... هق.... هق
هیونجین: رسیدم می تونی بیای بیرون؟
ات: اره
مین: دخترا سمت راست اونور پارچه ای که نصبه لباساشون رو عوض کنن و پسرا هم سمت چپ
*بعد لباس عوض کردن میاین بیرون*
هیونجین: به ات چه هات شده
ات: 😂اشکو بند اوردی
هیونجین: نه اخه هات شدی دیگه
ات: توهم هات شدی
تهمینکوک کلا فقط دارن بهشون نگاه می کنن و دخترا هم به خاطر سیکس پک شون دورشونن و اون چهارتا رو دید میزنن
ات: خب بریم تو اب
هیونجین: باشه
(چون این پارت زیاده ادمشو یک پست دیگه میزارم)
۹.۴k
۱۲ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.