پارت چهارم رمان ماه عسل
پارت چهارم رمان ماه عسل
می شه و انگار انتظار نداشت چنین
سوالی من از ایشون بپرسم٠
سوزان بامن از اتاقم خارج می شه
ومن موقع بیرون اومدنی لامپ اتاق
و خاموش می کنم و سوزان هم
معنای روزه رو واسه من تعریف
می کنه و من هم باحرفهای سوزان
دلم اروم می شه٠
سیاووش و می بینم که مشغول
خوردن غذا هست؛ متوجه اومدن
ما می شه و می گه: سلام بابا؛
صبح بخیر؛ من: سلام؛ صبح شما
هم بخیر٠
سوزان: عزیزم برو دست وصورت
خودتو
#ملیحه#دورانی#-#دلبر#دورانی#-#ادبیات#شعر#بلاگر#نویسنده#رمان ماه عسل#
می شه و انگار انتظار نداشت چنین
سوالی من از ایشون بپرسم٠
سوزان بامن از اتاقم خارج می شه
ومن موقع بیرون اومدنی لامپ اتاق
و خاموش می کنم و سوزان هم
معنای روزه رو واسه من تعریف
می کنه و من هم باحرفهای سوزان
دلم اروم می شه٠
سیاووش و می بینم که مشغول
خوردن غذا هست؛ متوجه اومدن
ما می شه و می گه: سلام بابا؛
صبح بخیر؛ من: سلام؛ صبح شما
هم بخیر٠
سوزان: عزیزم برو دست وصورت
خودتو
#ملیحه#دورانی#-#دلبر#دورانی#-#ادبیات#شعر#بلاگر#نویسنده#رمان ماه عسل#
۳.۸k
۰۳ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.