یکی اونا مینجونگ بود که یه شب با سردرد، سرگیجه و بینایی ض
یکی اونا مینجونگ بود که یه شب با سردرد، سرگیجه و بینایی ضعیف توی یه اتاق از یه هتل (هتلی که به کلاب وصل بوده) روی تختی بیدار میشه که نمیشناختتش. حتی یادش نمیومد کی و چجوری به این اتاق اومده. در واقع هرچی فک میکرد هیچ چیزی از چند ساعت اخیر به یاد نمیاورد. تا اینکه یه مرد وارد اتاق میشه. مینجونگ مرد رو بخاطر میاره. مرده میلیونر تایلندی، چاوانوس راتاکول (باب) هست که همون شب تو کلاب با مینجونگ آشنا شده. ولی قبل از اینکه مینجونگ بتونه کاری کنه مرد خودش رو میندازه روی بد..ن مینجونگ، با یه دست گلوشو فشار میده دست دیگهشو گذاشته روی دهنش. گردن مینجونگ لبهی تخت رو یه زاویهی خطرناکه. مینجونگ با هر فشاری که به گردنش میاد حس میکنه که الانه که گردنش بشکنه و بمیره. هرچقد سعی میکنه زورش نمیرسه که مرد رو از خودش دور کنه. مرد لباسای مینجونگ رو پاره میکنه و بهش ت.ج.اوز میکنه. بعد از اینکه کارش تموم میشه، مینجونگ هرچی که توی معدهش بوده به علاوهی یه مقدار خون رو تو سطل آشغالی که کنار تخت بوده بالا میاره. حس میکرد واقعاً قراره بمیره چون نمیدونست این مرد چه کار دیگهای قراره باهاش بکنه. میفته رو زانوهاش و شروع میکنه گریه و التماس. به مرده میگه قول میدم به هیچکس هیچی نگم. قسم میخورم پیش پلیس نرم. خواهش میکنم بذار برم من فقط میخوام برم مامانمو ببینم. همینطور که مینجونگ داشته به امید به دست اوردن دلسوزی به متجاوزش التماس میکرده که جونشو بهش ببخشه، مرد شروع میکنه به خندیدن. با خنده بهش میگه اگه باهام سلفی بگیری میذارم بری. مینجونگ با تعجب حرف مردو قبول میکنه. مرد مینجونگ رو مجبور میکنه رو پاهاش بشینه. دوربین گوشیش رو باز میکنه و به مینجونگ میگه لبخند بزن. مرد به حرفش عمل میکنه. لباسای مینجونگ رو پرت میکنه تو صورتش. مینجونگ حتی وقت تلف نمیکنه که لباساش رو بپوشه. با پایین تنهی ل.خت وسط زمستون توی برف پابرهنه میدوئه تو خیابون تاکسی میگیره و میره سمت خونه. توی مسیر متوجه میشه از کمر به پایین لخته و نه کارتبانکیش باهاشه نه گوشیش و نه پالتوش. بدتر از اون، چندین ساعت از حافظهش رو از دست داده. مینجونگ میره پیش پلیس و بهشون میگه که این مرد دراگدش کرده و بهش ت..ج.اوز کرده. از مینجونگ تست دراگ میگیرن منفی میشه و پلیس غیرمستقیم بهش میگه که با یه میلیونر س..ک.س کرده و حالا بخاطر پولش میخواد بهش اتهام ت..جاوز بزنه.
بعد از اینکه اتهامات رسانهای میشن باب تو یه برنامهی تلویزیونی تایلندی و میگه این اتهامات خیلی منو ناراحت کردن :( چون من بعد اینکه با هم رابطه داشتیم بهش گفتم مواظب خودش باشه و هیچوقت باهام تماس نگیره. نمیدونستم انقد به اون خانوم برمیخوره ):
{ادامه قسمت⁹}
#بی_تی_اس
بعد از اینکه اتهامات رسانهای میشن باب تو یه برنامهی تلویزیونی تایلندی و میگه این اتهامات خیلی منو ناراحت کردن :( چون من بعد اینکه با هم رابطه داشتیم بهش گفتم مواظب خودش باشه و هیچوقت باهام تماس نگیره. نمیدونستم انقد به اون خانوم برمیخوره ):
{ادامه قسمت⁹}
#بی_تی_اس
۱۰.۵k
۳۱ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.