دارم به بی مجالی خود فکر میکنم
.
دارم به بی مجالی خود فکر میکنم
با ذهن پیرسالی خود فکر میکنم
هرسال وقت کشتن شمع تولدم
بر قتل احتمالی خود فکر میکنم
گاهی دلم برای خودم تنگ میشود
گاهی به جای خالی خود فکر میکنم
نارس تر از همیشه به توجیه بودنم
روی خواص کالی خود فکر میکنم
یادم بخیر...آینه ام شرمگین نبود
با شرم بر توالی خود فکر میکنم
با این یقین که شعر نه،شاعر شنیدنیست
من با منِ خیالی خود فکر میکنم
لبریز پاسخی به خودم،پرسشی نیست
در خود به بی سوالی خود فکر میکنم
جام طلای شعر مرا قیمتی نکرد
بر کاسه سفالی خود فکر میکنم
من زنده ام هنوز و غزل نه...ترانه نه...
تنها به گوشمالی خود فکر میکنم
دارم به بی مجالی خود فکر میکنم
با ذهن پیرسالی خود فکر میکنم
هرسال وقت کشتن شمع تولدم
بر قتل احتمالی خود فکر میکنم
گاهی دلم برای خودم تنگ میشود
گاهی به جای خالی خود فکر میکنم
نارس تر از همیشه به توجیه بودنم
روی خواص کالی خود فکر میکنم
یادم بخیر...آینه ام شرمگین نبود
با شرم بر توالی خود فکر میکنم
با این یقین که شعر نه،شاعر شنیدنیست
من با منِ خیالی خود فکر میکنم
لبریز پاسخی به خودم،پرسشی نیست
در خود به بی سوالی خود فکر میکنم
جام طلای شعر مرا قیمتی نکرد
بر کاسه سفالی خود فکر میکنم
من زنده ام هنوز و غزل نه...ترانه نه...
تنها به گوشمالی خود فکر میکنم
- ۲.۱k
- ۱۴ فروردین ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۴)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط