حالا که دور اوست

.
حالا که دورِ اوست
نه می‌بیند، نه می‌شنود
ولی
یک روز
با یک شعر
نفسش را بند می آورم!
دیدگاه ها (۱)

.درد من نیست، که این درد پریشانی هاستاین جنون عادت هر روزه ی...

.دارم به بی مجالی خود فکر میکنمبا ذهن پیرسالی خود فکر میکنمه...

تو از آن دگری .. رو ..مرا یاد تو بس

.راه زیاد است، مهم نیست ! گاهی در این برهوت سرگردان می شوم، ...

نگران نباش خدا در مقابل دردهایت ناشنوا نیست در برابر اشکهای...

تو ستون شعر من هستیاگر نباشی قلمم می لرزد...تو باید باشی تا ...

اصلا حالا تو هی شعر بخوان...از عاشقی بنویس...از عشق...اینها ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط