خوشبختی گاهی آنقدر دم دستمان است که نمیبینیمش که حسش نم

خوشبختی گاهی، آنقدر دم دستمان است که نمیبینیمش، که حسش نمیکنیم،
چایی که مادر برایمان میریخت و میخوردیم خوشبختی بود،
دستهای بزرگ و زبر بابا را گرفتن،
خوشبختی بود،
خنده های کودکیهامان،
شیطنت ها،
آهنگ های نوجوانیمان،
خوشبختی بود،
اما ، ندیدیم و آرام از کنارشان گذشتیم،
دیدگاه ها (۲)

وقتی غروبای سیزده بدر از یکروز شاد به خونه برمیگشتیم تموم نگ...

چون صبح براید ز افقخوردن یک چای محشر شود از دست نگاری ک تو ب...

🌻🌺🌹خدایا ☀️☘🌼🌻گره بزن🌻☘☘🌺🌹زندگی دوستانم را ☀️☘☘☘🌼🌻به 🌻☘☘☘☘🌺🌹...

یکیو پیدا کنید که بتونید با هم تو خیابون شیرکاکائو و کیک بخو...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط