وقتی غروبای سیزده بدر از یکروز شاد به خونه برمیگشتیم تموم

وقتی غروبای سیزده بدر از یکروز شاد به خونه برمیگشتیم تموم نگرانیها و دلشوره هامون فردایش بود که مدرسه ها باز میشد و ما بودیم و مشق های نانوشته و خط‌کش معلم که پشت انگشتان کوچکمان میخورد .
اما کاش الان هم نگرانی و غصه هامون شکل همان غروب های سیزده بدر بود.
دیدگاه ها (۰)

چون صبح براید ز افقخوردن یک چای محشر شود از دست نگاری ک تو ب...

صبحت قشنگ ❤️

خوشبختی گاهی، آنقدر دم دستمان است که نمیبینیمش، که حسش نمیکن...

🌻🌺🌹خدایا ☀️☘🌼🌻گره بزن🌻☘☘🌺🌹زندگی دوستانم را ☀️☘☘☘🌼🌻به 🌻☘☘☘☘🌺🌹...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط