راننده تاکسی داشت از بدبختیاش میگفت. گفتم حاجی بسه دیگه
راننده تاکسی داشت از بدبختیاش میگفت. گفتم حاجی بسه دیگه منم کلی بدبختی دارم.
گفت یکیشو بگو.
گفتم شیر آب سرد دستشوییمون خراب شده، پنج ثانیه بیشتر وقت ندارم خودمو بشورم!😢
وسط اتوبان دستی رو کشید قفل فرمونو درآورد. منم جیغ زدم دویدم تو بیابون 😐😂😂
😎 😜
شااد باشید😻
گفت یکیشو بگو.
گفتم شیر آب سرد دستشوییمون خراب شده، پنج ثانیه بیشتر وقت ندارم خودمو بشورم!😢
وسط اتوبان دستی رو کشید قفل فرمونو درآورد. منم جیغ زدم دویدم تو بیابون 😐😂😂
😎 😜
شااد باشید😻
۴.۲k
۰۸ آبان ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.