پارت 8
پارت 8
+ا/ت بخاطر خواستگاری اینجوری نمیکنه هتما از من میترسه اما چراا داشت میدوید تو جنگل منم سمتش رفتم اما یه فکری داشتم سوار ماشین شدم تو جنگل از روبروش در اومدم بغلش کردم
_حق ولم کن حق میزدم به سینش
+هیشششش اروم باش یهویی همجا آروم شد نگاه کردم دیدم ا/ت بیهوش شده سری بردمش خونه دکتر شخصیمو خبر کردم
ادامه پارت بعد.
درخماری بمانید حیحی
+ا/ت بخاطر خواستگاری اینجوری نمیکنه هتما از من میترسه اما چراا داشت میدوید تو جنگل منم سمتش رفتم اما یه فکری داشتم سوار ماشین شدم تو جنگل از روبروش در اومدم بغلش کردم
_حق ولم کن حق میزدم به سینش
+هیشششش اروم باش یهویی همجا آروم شد نگاه کردم دیدم ا/ت بیهوش شده سری بردمش خونه دکتر شخصیمو خبر کردم
ادامه پارت بعد.
درخماری بمانید حیحی
۱۰.۳k
۲۳ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.