نه قاصدی که پیامی به نزد یار برد



نه قاصدی که پیامی، به نزد یار برد
نه محرمی، که سلامی بدان دیار، برد

چو باد راهروی صبح خیز می‌خواهم
که ناله سحر به گوش یار برد

#سلمان_ساوجی
دیدگاه ها (۱)

‌تا نیاراید گیسویِ کبودش را به شقایق هاصبح فرخندهدر آیینه نخ...

‌نفس های توگل های روی پیراهنت را سرخ می کند و گیلاس های حیاط...

‌جزدل تنگ من ای مونس جان جای تو نیستتنگ مپسند دلی ...

‌لعل سیراب به خون تشنه لب یار من استوز پی دیدن او دادن جان ک...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط