باران می بارید

باران می بارید...
کودک نگاهی به سوراخ چکمه اش انداخت!
لبخندی زد
سرش را رو به آسمان کرد وگفت: " خدایا گریه نکن "
" امشب می دوزمش...!"
دیدگاه ها (۴)

مستم ز خیال او،من با وی و وی بی منیا رب چه خیالست این،اینجا ...

هر چقدر هم که بگوییم:مردها فلانزن ها فلانیا تنهایی خوب استو ...

دلتنگی یک کلمه ساده نیستگفتنش هم فایده ای نداردفقط بی هوا هی...

ادبیات مدرسه را دور بریزدر ادبیات مندوست داشتن را فقط یک جور...

.THE NAME...میان دو نگاهPART...🕚SEASON... 2⃣🖤💋... بعد از گذر...

#سنگدلPart 34دختر با عصبانیت جلو رفت خواست موهای رومی رو بگی...

#سنگدل part 35یک ساعت گذشتجینو محو فیلم بود که سنگینی روی شو...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط