منیجر زیبای من☆
منیجر زیبای من☆
پارت①
ویو ات
دانشگاهم تموم شد الان یه هفته است بی کارم اینجوری نمیشه باید برم دنبال کار..... خیلی دوست دارم آیدول بشن اما فک کنم چون ایرانیم نزارن ولی بهتره یه کار تو کمپانی پیدا کنم.... بزا برم تو آگهی های اینترنتی ببینم.....*یه ساعت بعد*( داره متن و میخونه) استخدان یک منیجر برای کمپانی بیگ هیت(فک کنم اشتباه نوشتم).... خوبه اینجا نوشته امروز ساعت ۶میتونم برم برای فرم پر کردن و ثبت نام الان ساعت ۴باید زود کارامو انجام بدم
ویو نویسنده
ات یکم میان وعده خورد و یه دوش ۳۰مینی گرفت و آماده شد (عکس لباسش اسلاید دو) و ساعت ۵:۳۰از خونه زد بیرون
سوار ماشینش شد و به کمپانی رفت وقتی رسید بعد از مصاحبه ی کاری و پر کردن فرم قبول شد چون دنسر خوبی بود و کاراته هم بلد بود قبول شدن براش آسون بود فقط بهش گفتن باید رسمی تو تیپ بزنه و مراقب رفتارش باشه و.... بعد از یه ربع توضیح دادن درباری کارش گفتن به یه اتاق بره تا آیدلشو ببینه وبرای به عکسبرداری که سه ساعت دیگه هست آمادش کنه ات نمیدونه منیجر کی شده یا آیدلش از کدوم گروهه...
ویوات
رفتم سمت اتاقی که مسعول اینجا گفت درو باز کردم با چیزی که دیدم تعجب کردم اون کیم تهونگ بود... یعنی من منیجر اون شدم.... عجب شانسی دارم من... خوبه بابا خوشم اومد.... وای خدا یه ربعه بهش زل زدم بهتره خودمو بهش معرفی کنم
ات: سلام من پارک ات هستم منیجر جدیدتون...
ته: سلام منم کیم تهیونگ هستم آیدل شما...
ات: بله میشناسمتون... خب الان من باید چیکار کنم
ته: هه... تو الان باید طبق پوشه ای که دستِته لباسمو آماده کنی.... واینکه با من راحت باش دلم نمیخواد رسمی باشی... باشه؟
ات: باشه
(ات لباسو آماده کرد رفت بیرون تا ته لباسشو بپوشه و بیاد بیرون)
ته: خب من حاضرم بریم
ات: باشه فقط الان با ماشین من میای یا باید با ماشین کمپانی بریم؟
ته: کمپانی به هر آیدل و منیجرش یه ون میده و تو باید با اون ون من و ببری به محل عکسبرداری... فهمیدی؟
ات: بله کاملا
ویونویسنده
ات تهیونگ و به محل عکسبرداری رسوند و همراهش به داخل رفت و منتظر بود تا عکسبرداری ته تموم بشه....
* یک ساعت بعد*
عکسبرداری تموم شد ات ته رو رسوند وخودش هم رفت خونه اش کارای روزمرشو کردو خوابید قرار بود فردا مثلا یه تیپ رسمی بزنه ولی چون ات همبشه تیپاش دارک و لش بوده زیاد تو رسمی لباس پوشیدم خوب نیست....
*صبح*
.........
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
خب شرطا رو نرسونده بودین ولی چون ۱۲۰تایی شدیم گزاشتم حتما کامنت بزارین و نظرتونو بگین اگه خوبه ادامه بدم و یه نکته ات ۲۴سالشه اگ کامنت نزارین دیگه ادامش نمیدم... اها درخواستی بدین که سناریو بزارم
شرطا ۱۵تا لایک
پارت①
ویو ات
دانشگاهم تموم شد الان یه هفته است بی کارم اینجوری نمیشه باید برم دنبال کار..... خیلی دوست دارم آیدول بشن اما فک کنم چون ایرانیم نزارن ولی بهتره یه کار تو کمپانی پیدا کنم.... بزا برم تو آگهی های اینترنتی ببینم.....*یه ساعت بعد*( داره متن و میخونه) استخدان یک منیجر برای کمپانی بیگ هیت(فک کنم اشتباه نوشتم).... خوبه اینجا نوشته امروز ساعت ۶میتونم برم برای فرم پر کردن و ثبت نام الان ساعت ۴باید زود کارامو انجام بدم
ویو نویسنده
ات یکم میان وعده خورد و یه دوش ۳۰مینی گرفت و آماده شد (عکس لباسش اسلاید دو) و ساعت ۵:۳۰از خونه زد بیرون
سوار ماشینش شد و به کمپانی رفت وقتی رسید بعد از مصاحبه ی کاری و پر کردن فرم قبول شد چون دنسر خوبی بود و کاراته هم بلد بود قبول شدن براش آسون بود فقط بهش گفتن باید رسمی تو تیپ بزنه و مراقب رفتارش باشه و.... بعد از یه ربع توضیح دادن درباری کارش گفتن به یه اتاق بره تا آیدلشو ببینه وبرای به عکسبرداری که سه ساعت دیگه هست آمادش کنه ات نمیدونه منیجر کی شده یا آیدلش از کدوم گروهه...
ویوات
رفتم سمت اتاقی که مسعول اینجا گفت درو باز کردم با چیزی که دیدم تعجب کردم اون کیم تهونگ بود... یعنی من منیجر اون شدم.... عجب شانسی دارم من... خوبه بابا خوشم اومد.... وای خدا یه ربعه بهش زل زدم بهتره خودمو بهش معرفی کنم
ات: سلام من پارک ات هستم منیجر جدیدتون...
ته: سلام منم کیم تهیونگ هستم آیدل شما...
ات: بله میشناسمتون... خب الان من باید چیکار کنم
ته: هه... تو الان باید طبق پوشه ای که دستِته لباسمو آماده کنی.... واینکه با من راحت باش دلم نمیخواد رسمی باشی... باشه؟
ات: باشه
(ات لباسو آماده کرد رفت بیرون تا ته لباسشو بپوشه و بیاد بیرون)
ته: خب من حاضرم بریم
ات: باشه فقط الان با ماشین من میای یا باید با ماشین کمپانی بریم؟
ته: کمپانی به هر آیدل و منیجرش یه ون میده و تو باید با اون ون من و ببری به محل عکسبرداری... فهمیدی؟
ات: بله کاملا
ویونویسنده
ات تهیونگ و به محل عکسبرداری رسوند و همراهش به داخل رفت و منتظر بود تا عکسبرداری ته تموم بشه....
* یک ساعت بعد*
عکسبرداری تموم شد ات ته رو رسوند وخودش هم رفت خونه اش کارای روزمرشو کردو خوابید قرار بود فردا مثلا یه تیپ رسمی بزنه ولی چون ات همبشه تیپاش دارک و لش بوده زیاد تو رسمی لباس پوشیدم خوب نیست....
*صبح*
.........
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
خب شرطا رو نرسونده بودین ولی چون ۱۲۰تایی شدیم گزاشتم حتما کامنت بزارین و نظرتونو بگین اگه خوبه ادامه بدم و یه نکته ات ۲۴سالشه اگ کامنت نزارین دیگه ادامش نمیدم... اها درخواستی بدین که سناریو بزارم
شرطا ۱۵تا لایک
۵.۱k
۳۰ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.