پلک بستی که تماشا به تمنا برسد

پلک بستی که تماشا به تمنا برسد
پلک بگشا که تمنا به تماشا برسد

چشم کنعان نگران است خدایا مگذار
بوی پیراهن یوسف به زلیخا برسد

ترسم این نیست که او با لب خندان برود
ترسم این است که او روز مبادا برسد

عقل می‌گفت که سهم من و تو دلتنگی است
عشق فرمود‌: نباید به مساوا برسد‌!

گفته بودم که تو را دوست ندارم دیگر
درد آنجا که عمیق است به حاشا برسد

#احسان_افشاری
دیدگاه ها (۵)

باید به خرمالو های کال سر بزنم،به انارهای سبز،به آدم های نا ...

دیدی داری لب حوض راه میریهی میترسی نکنه از این ور حوض بیوفتی...

♥ ️دست و پا بسته و رنجور به چاه افتادنبه از آن است که در دام...

غصه نخور رفیق دلتنگ و خسته من!پاییز قرار نیست همواره فصل رفت...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط