دست و پا بسته و رنجور به چاه افتادن

♥ ️
دست و پا بسته و رنجور به چاه افتادن
به از آن است که در دام نگاه افتادن

سیب شیرین لبت باشد و آدم نخورد؟
تو بهشتی و چه بیم از به گناه افتادن

لاک پشتانه به دنبال تو می آیم و آه!
چه امیدی که پی باد به راه افتادن؟

آخر قصه ی هر بچه پلنگی این است:
پنجه بر خالی و در حسرت ماه... افتادن

با دلی پاک، دلی مثل پر قو سخت است
سر و کارت به خط و چشم سیاه افتادن

من همان مهره ی سرباز سفیدم که ازل
قسمتم کرده به سر در پی شاه افتادن

عشق ابریست که یک سایه ی آبی دارد
سایه اش کاش به دل گاه به گاه افتادن...

#حامد_عسکری
دیدگاه ها (۹)

پلک بستی که تماشا به تمنا برسدپلک بگشا که تمنا به تماشا برسد...

باید به خرمالو های کال سر بزنم،به انارهای سبز،به آدم های نا ...

غصه نخور رفیق دلتنگ و خسته من!پاییز قرار نیست همواره فصل رفت...

بنگر آن ماه روی باده فروشغیرت آفتاب و غارت هوشجام سیمین نهاد...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط