یک نفس با ما نشستی خانه بوی گل گرفت

...
یک نفس با ما نشستی، خانه بوی گل گرفت
خانه‌ات آباد؛ کاین ویرانه بوی گل گرفت

از پریشان گویی‌ام، دیدی پریشان‌خاطرم
زلف خود را شانه کردی، شانه بوی گل گرفت

پرتو رنگ رخت، با آن گل‌افشانی که داشت
در زیارتگاه دل، پروانه بوی گل گرفت

لعل گلرنگ تو را تا ساغر و می بوسه زد
ساقی‌ اندیشه‌ام، پیمانه بوی گل گرفت

#علی_آذر_شاهی (آتش)
#گل #پامچال
#نفس #خانه #آباد #ویرانه #پریشان #خاطر #زلف #شانه #پرتو #رنگ #رخ #گل_افشانی #زیارتگاه #دل #پروانه #لعل #گلرنگ #ساغر #می #بوسه #ساقی #اندیشه #پیمانه #زمستان #دی
#flowers
#flower
دیدگاه ها (۰)

...آمده‌ام که سر نهم، عشق تو را به سر برمور تو بگوییم که نی،...

...همین که نامش بیایدعطرش هم می رسدهمه جا پر میشه از عطر خاط...

...من مناجات درختان را هنگام سحررقص عطر گل یخ را با بادنفس پ...

...درگیر من باش!نگاهت را بر من گره بزنلحظه های مرا پر کن از ...

دلم پیش تو باشد،جسمم اینجا خانه ای دیگرهوایت در سرم باشد ، س...

فراز مردانی

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط