ایدل رویایی من
ایدل رویایی من
پارت ۱٠
ته ویو
یونتان تا ات رو دید پرید بغلش
ات: عشقم دلم برات تنگ شده بود
ات شروع کرد با یونتان بازی کردن منم داشتم نگاشون میکردم یونتان خیلی ات رو دوست داره انگار مامان واقعیشه
ته: عشقم
ات: جانم عزیزم
ته: گشنت نیس؟ غذا سفارش بدم؟
ات: نه عزیزم گشنم نیس😊
ته: میخوای فیلم ببینیم؟
ات: اره
ته: چی بزارم؟
ات: اممممم هاوارانگ خوبه!؟
ته: باشه الان میزارم
*چند ساعت بعد، بعد دیدن چند قسمت*
ات: 😭😭
ته: چی شد قشنگم
ات: اون بیشعور تورو کشت😭😭😭تو الان روحی😭
ته: من زنده ام هی گریه نکن عزیزم *بغلش کرد*
ات: ولم کن تو روحی تو مردی😭😭😭
ته: بیا بریم بخوابیم عزیزم
ات: باشه هق
*بلندش کرد بردش اتاق گذاشتش رو تخت کنارش دراز کشید*
ته: دیگه گریه نکن باشه ببین من پیشتم نترس اروم باش
ات: 🥺🥺قول
ته: قول
بفرماییید فرداااااا پارت بعدیم میزارم
پارت ۱٠
ته ویو
یونتان تا ات رو دید پرید بغلش
ات: عشقم دلم برات تنگ شده بود
ات شروع کرد با یونتان بازی کردن منم داشتم نگاشون میکردم یونتان خیلی ات رو دوست داره انگار مامان واقعیشه
ته: عشقم
ات: جانم عزیزم
ته: گشنت نیس؟ غذا سفارش بدم؟
ات: نه عزیزم گشنم نیس😊
ته: میخوای فیلم ببینیم؟
ات: اره
ته: چی بزارم؟
ات: اممممم هاوارانگ خوبه!؟
ته: باشه الان میزارم
*چند ساعت بعد، بعد دیدن چند قسمت*
ات: 😭😭
ته: چی شد قشنگم
ات: اون بیشعور تورو کشت😭😭😭تو الان روحی😭
ته: من زنده ام هی گریه نکن عزیزم *بغلش کرد*
ات: ولم کن تو روحی تو مردی😭😭😭
ته: بیا بریم بخوابیم عزیزم
ات: باشه هق
*بلندش کرد بردش اتاق گذاشتش رو تخت کنارش دراز کشید*
ته: دیگه گریه نکن باشه ببین من پیشتم نترس اروم باش
ات: 🥺🥺قول
ته: قول
بفرماییید فرداااااا پارت بعدیم میزارم
۱۰.۵k
۲۶ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.