پنهان می کنم دستانم را
پنهان می کنم دستانم را
زیر چتر دستکش های سپید
و صورتم را
زیر لایه ی مرطوب کرم های مهربان
تا مبادا خورشید بی شرم شهر من
که می تازد بی وقفه بر اندام های عریان
زیر پوست زیبایی ام خانه کند
و به تاراج برد
تنها میراث اجدادی ام را
چه که این آفتاب بی دریغ
ـ در هیات قدیسه ای باکره ـ
زیر بال های بلورین خود
فریبکارانه پنهان کرده
دیوی تیره و پلید
با هرزه نگاهی آتشین
که می سوزاند برهنه اندام های زیبا را
و می بلعد بی رحمانه هر سپیدی را
چون اژدهایی هفت سر .
هر چه فریاد کردم :
این ظاهر فریب دیو است دیو
به غارت آمده زیباییتان را ...
بی اعتنا به تمسخرم نشستند
و چنگ زدند به گیسوان طلایی خورشید
و لبان خود را سپردند
به بوسه های مسموم
و تن خود را به سپیدی سرانگشتان غارتگرش
...
مردم شهر من امروز
انکار می کنند صداقت آینه ها را
و نمی بینندمهر تیره ی خورشید را بر پیشانی شان
و هنوز هم به آفتاب ایمان دارند
چه هیچ کدام باور نکردند
دیوی لانه کرده است
زیر تور روشن خورشید شهرشان .
#پریسا_بیداروند
#دیو_زیبا_روی
زیر چتر دستکش های سپید
و صورتم را
زیر لایه ی مرطوب کرم های مهربان
تا مبادا خورشید بی شرم شهر من
که می تازد بی وقفه بر اندام های عریان
زیر پوست زیبایی ام خانه کند
و به تاراج برد
تنها میراث اجدادی ام را
چه که این آفتاب بی دریغ
ـ در هیات قدیسه ای باکره ـ
زیر بال های بلورین خود
فریبکارانه پنهان کرده
دیوی تیره و پلید
با هرزه نگاهی آتشین
که می سوزاند برهنه اندام های زیبا را
و می بلعد بی رحمانه هر سپیدی را
چون اژدهایی هفت سر .
هر چه فریاد کردم :
این ظاهر فریب دیو است دیو
به غارت آمده زیباییتان را ...
بی اعتنا به تمسخرم نشستند
و چنگ زدند به گیسوان طلایی خورشید
و لبان خود را سپردند
به بوسه های مسموم
و تن خود را به سپیدی سرانگشتان غارتگرش
...
مردم شهر من امروز
انکار می کنند صداقت آینه ها را
و نمی بینندمهر تیره ی خورشید را بر پیشانی شان
و هنوز هم به آفتاب ایمان دارند
چه هیچ کدام باور نکردند
دیوی لانه کرده است
زیر تور روشن خورشید شهرشان .
#پریسا_بیداروند
#دیو_زیبا_روی
۱.۳k
۱۵ فروردین ۱۳۹۷
دیدگاه ها (۸۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.