هیونجین:هردوتون رو بخشیده چرا منو نبخشید
هیونجین:هردوتون رو بخشیده چرا منو نبخشید
کوک:تو خودت نمیدونی بعد ازما میپرسی
ته:خوب برو ازش معذرت خواهی کن شاید بخشیدت
هیونجین:یعنی دوباره دوست دخترم میشه
کوک:نه دوستت میشه فقط دوست
هیونجین:چرا ؟
ته:حالا همینم خوبه که دوستت بشه
هیونجین :باشه ما رفتیم
رفتم دم دستشویی دخترونه وایسادم که ا.ت بیاد امون موقعه وایسادم امد از کنارم رد شد ولی دستش رو گرفتم
هیونجین:ا.ت لطفا ی۱۰دقیقه به حرفام گوش کن
ا.ت روش برگردوند
ا.ت:چی می خوای سریع بگو
هیونجین :اینجا نه بریم کافه
ا.ت:اووف باشه بریم
رفتیم کافه رو میز رو صندلی نشستیم
ا.ت:خوب حرف تو بگو
هیونجین:عام....چیزه...معذرت می خوام
ا.ت:بخاطر چی ؟
هیونجین:بخاطر اینکه اذیتت کردم و بهت خیانت کردم و.....
ا.ت:باشه بخشیدمت ولی از این به بعد بیخیال من میشی و فقط باهم همکلاسی م
دیگه هیچی
هیونجین:اما..
ا.ت:اما چی
هیونجین :هیچی
زنگ می خوره و ا.ت میره سرکلاس هیونجین هم چند دقیقه بعدش هیونجین رفت
(ویو تهکوک)
ته:هی کوک امروز جات رو بامن عوض کن
کوک:چرا
ته:می خوان امشب پارتی بگیرم می خوام ا.ت هم دعوت کنم
کوک:باشه ولی فقط امروز پرو نشی ها
ته:باشه
کوک:می خوام یه چیزی بهت بگم ولی به کسی نگو باشه
ته:باشه
کوک:من ا.ت رو دوست دارم خیلی خیلی ولی میترسم بهش بگم
ته :اهان باشه بریم سر کلاس
ته همینطور که راه میفرت فکر هم میکرد
ذهن ته:وای نه کوک هم ا.ت دوست داره منم دوستش دارم ولی چیکار کنم خدایا
رفتم کنار ا.ت نشستم
ا.ت:اینجا کوک میشنه
ته:میدونم امروز من اینجا میشینم بهش گفتم
ا.ت:آهان
ته :ا.ت امشب تو خونه من پارتی توهم میایی باشه میام ولی یکی رو بفرست دنبالم حال ندارم بیام
ته:باشه تنبل
معلم امد تو و شروع کرد به درس دادن
(چند مین بعد )
زنگ خورد من داشتم وسایلم رو جمع میکردم که برم
ته :ا.ت میگم توهم با من بیا بریم خونه تو کار اینا کمک کنی هان
ا.ت:آخه لباسام خونه خودمه
ته:عب نداره میرم اونجا لباست رو برامی داریم بعد میرم خونه من
ا.ت:باشه
رفتم سوار ماشین ش شدم رفتم خونه لباسم
رو برداشتم رفتم (بچه ها همون لباس کوتاهی که ا.ت خریده بود عکس ش رو گذاشتم ) بعدش رفتیم خونه ته خیلی بزرگ بود اتاق خواب ته اندازه خونم بود خونه نبود قصر بود یکمم معذب شدم
ا.ت:تو اینجا زندگی میکنی
تهیونگ:اره
یهو مامان ته امد
مامان:سلام پسرم خوبی
یهو چشمش به من افتاد
مامان:پسرم نمی خوای دوست دخترت رو بهم معرفی کنی
یکم خجالت کشیدم
تهیونگ:دوست دخترم نیست دوستمه و اسمش هم ا.ت
مامان:سلام دخترم
ا.ت:سلام خانم
تهیونگ:مامان ما دیگه بریم به کارا برسیم تو بابا کی میرین
مامان:الان میرم
تهیونگ:اهان باشه ا.ت منو تو برین
ا.ت:باشه شما خونه تون انقدر بزرگ خدمت کار ندارین (اینجا دارن تو خونه قدم میزنن و حرف میزنن)
تهیونگ :داریم
ا.ت:پس واسه چی گفتی من بیا
تهیونگ:چون باید به بقیه بگی چجوری اینجا رو درست کنن چون خوش سلیقه ای
ا.ت:اهان باشه بقیه رو صدا کن تا بهشون بگم چجوری درست کنن
ته صداشون کرد من همش دست تور میدادم
(چند مین بعد)
رفتم پیش ته
ا.ت:ته ته من کارم تموم کجا برم حموم کنم
ته:برو ت اتاق خواب من طبقه بالا سمت چپ رو در شماره ۶۰۷ هستش
ا.ت:اوک
رفتم طبقه بالا حموم کردم وقتی حموم تموم شد یادم افتاد که با خودم حوله نیاوردم وای الان چیکار کنم
(ویو کوک )
رفتم خونه یه چند دقیقه که خونه بودم حوصله ام سر رفت رفتم خونه ته
(چند مین بعد )
رفتم طبقه بالا چون همیشه تو اتاق خوابشه
کوک:ته کجایی ته
یهو صدای کوک رو شنیدم کله مو از حموم بیرون کردم
ا.ت:کوک
کوک :پشتش به ا.ت چرا صدات شبیه صدای ا.ت شده
کوک روش رو برگردوند
کوگ:وای نه تنها صدات هم شده قیافه ت هم شبیه ش شده
ا.ت:بابا خودمم ا.ت
کوک:اهان چی می خوای اصن تو حموم ته چیکار میکنی
ا.ت:ته بهم گفت بیام خونش کمکش کنم الان می خوام واسه پارتی آماده شم ولی حوله نیاوردم
کوک:خسته نباشی
ا.ت:میشه حالا بهم حوله بدی
کوک:باشه یه دیق
رفتم سمت کمد ته یه حوله برداشت داد بهم
دورم پیچوندمش آخه چرا این حوله روداد تا زانوم بود
امدم بیرون یاد رفت کوک هنوز تو اتاق خواب
کوک:چه قدر خوش اندام بودی نمیدونستم
ا.ت:بی ادب رو تو بگردون
کوک:واسه چی لخت که نیستی جاهای مهم ت معلوم نیست
ا.ت:کوک میری یا ....
کوک رفت بی توجه
ا.ت:پسره خر
لباسم رو پوشیدم آماده شدم آرایش کردم و موهامو باز گذاشتم و......
(انقدر مواد نکش زرر داره )
شرط
لایک:۲۶
کامنت :۵۰
بچه ها بگین از کدوم بخش بیشتر خوش تون امد 🤗
کوک:تو خودت نمیدونی بعد ازما میپرسی
ته:خوب برو ازش معذرت خواهی کن شاید بخشیدت
هیونجین:یعنی دوباره دوست دخترم میشه
کوک:نه دوستت میشه فقط دوست
هیونجین:چرا ؟
ته:حالا همینم خوبه که دوستت بشه
هیونجین :باشه ما رفتیم
رفتم دم دستشویی دخترونه وایسادم که ا.ت بیاد امون موقعه وایسادم امد از کنارم رد شد ولی دستش رو گرفتم
هیونجین:ا.ت لطفا ی۱۰دقیقه به حرفام گوش کن
ا.ت روش برگردوند
ا.ت:چی می خوای سریع بگو
هیونجین :اینجا نه بریم کافه
ا.ت:اووف باشه بریم
رفتیم کافه رو میز رو صندلی نشستیم
ا.ت:خوب حرف تو بگو
هیونجین:عام....چیزه...معذرت می خوام
ا.ت:بخاطر چی ؟
هیونجین:بخاطر اینکه اذیتت کردم و بهت خیانت کردم و.....
ا.ت:باشه بخشیدمت ولی از این به بعد بیخیال من میشی و فقط باهم همکلاسی م
دیگه هیچی
هیونجین:اما..
ا.ت:اما چی
هیونجین :هیچی
زنگ می خوره و ا.ت میره سرکلاس هیونجین هم چند دقیقه بعدش هیونجین رفت
(ویو تهکوک)
ته:هی کوک امروز جات رو بامن عوض کن
کوک:چرا
ته:می خوان امشب پارتی بگیرم می خوام ا.ت هم دعوت کنم
کوک:باشه ولی فقط امروز پرو نشی ها
ته:باشه
کوک:می خوام یه چیزی بهت بگم ولی به کسی نگو باشه
ته:باشه
کوک:من ا.ت رو دوست دارم خیلی خیلی ولی میترسم بهش بگم
ته :اهان باشه بریم سر کلاس
ته همینطور که راه میفرت فکر هم میکرد
ذهن ته:وای نه کوک هم ا.ت دوست داره منم دوستش دارم ولی چیکار کنم خدایا
رفتم کنار ا.ت نشستم
ا.ت:اینجا کوک میشنه
ته:میدونم امروز من اینجا میشینم بهش گفتم
ا.ت:آهان
ته :ا.ت امشب تو خونه من پارتی توهم میایی باشه میام ولی یکی رو بفرست دنبالم حال ندارم بیام
ته:باشه تنبل
معلم امد تو و شروع کرد به درس دادن
(چند مین بعد )
زنگ خورد من داشتم وسایلم رو جمع میکردم که برم
ته :ا.ت میگم توهم با من بیا بریم خونه تو کار اینا کمک کنی هان
ا.ت:آخه لباسام خونه خودمه
ته:عب نداره میرم اونجا لباست رو برامی داریم بعد میرم خونه من
ا.ت:باشه
رفتم سوار ماشین ش شدم رفتم خونه لباسم
رو برداشتم رفتم (بچه ها همون لباس کوتاهی که ا.ت خریده بود عکس ش رو گذاشتم ) بعدش رفتیم خونه ته خیلی بزرگ بود اتاق خواب ته اندازه خونم بود خونه نبود قصر بود یکمم معذب شدم
ا.ت:تو اینجا زندگی میکنی
تهیونگ:اره
یهو مامان ته امد
مامان:سلام پسرم خوبی
یهو چشمش به من افتاد
مامان:پسرم نمی خوای دوست دخترت رو بهم معرفی کنی
یکم خجالت کشیدم
تهیونگ:دوست دخترم نیست دوستمه و اسمش هم ا.ت
مامان:سلام دخترم
ا.ت:سلام خانم
تهیونگ:مامان ما دیگه بریم به کارا برسیم تو بابا کی میرین
مامان:الان میرم
تهیونگ:اهان باشه ا.ت منو تو برین
ا.ت:باشه شما خونه تون انقدر بزرگ خدمت کار ندارین (اینجا دارن تو خونه قدم میزنن و حرف میزنن)
تهیونگ :داریم
ا.ت:پس واسه چی گفتی من بیا
تهیونگ:چون باید به بقیه بگی چجوری اینجا رو درست کنن چون خوش سلیقه ای
ا.ت:اهان باشه بقیه رو صدا کن تا بهشون بگم چجوری درست کنن
ته صداشون کرد من همش دست تور میدادم
(چند مین بعد)
رفتم پیش ته
ا.ت:ته ته من کارم تموم کجا برم حموم کنم
ته:برو ت اتاق خواب من طبقه بالا سمت چپ رو در شماره ۶۰۷ هستش
ا.ت:اوک
رفتم طبقه بالا حموم کردم وقتی حموم تموم شد یادم افتاد که با خودم حوله نیاوردم وای الان چیکار کنم
(ویو کوک )
رفتم خونه یه چند دقیقه که خونه بودم حوصله ام سر رفت رفتم خونه ته
(چند مین بعد )
رفتم طبقه بالا چون همیشه تو اتاق خوابشه
کوک:ته کجایی ته
یهو صدای کوک رو شنیدم کله مو از حموم بیرون کردم
ا.ت:کوک
کوک :پشتش به ا.ت چرا صدات شبیه صدای ا.ت شده
کوک روش رو برگردوند
کوگ:وای نه تنها صدات هم شده قیافه ت هم شبیه ش شده
ا.ت:بابا خودمم ا.ت
کوک:اهان چی می خوای اصن تو حموم ته چیکار میکنی
ا.ت:ته بهم گفت بیام خونش کمکش کنم الان می خوام واسه پارتی آماده شم ولی حوله نیاوردم
کوک:خسته نباشی
ا.ت:میشه حالا بهم حوله بدی
کوک:باشه یه دیق
رفتم سمت کمد ته یه حوله برداشت داد بهم
دورم پیچوندمش آخه چرا این حوله روداد تا زانوم بود
امدم بیرون یاد رفت کوک هنوز تو اتاق خواب
کوک:چه قدر خوش اندام بودی نمیدونستم
ا.ت:بی ادب رو تو بگردون
کوک:واسه چی لخت که نیستی جاهای مهم ت معلوم نیست
ا.ت:کوک میری یا ....
کوک رفت بی توجه
ا.ت:پسره خر
لباسم رو پوشیدم آماده شدم آرایش کردم و موهامو باز گذاشتم و......
(انقدر مواد نکش زرر داره )
شرط
لایک:۲۶
کامنت :۵۰
بچه ها بگین از کدوم بخش بیشتر خوش تون امد 🤗
۲۲.۰k
۲۶ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱۳۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.