ددی سکسی من
پارت 5 ددی سکسی من
#رینا
خیلی شوکه بودم از اینکه بغلم کرد با چشم های گرد شده بهش نگا کردم با یه لبخند گفت
-حالا میبخشی منو
+او من که اصلا دلم نشکسته بود 💔😊
-پس خوبه حالا چی میخواستی
+امم اومدم قهوه ام رو ببرم ولی دیگه ولش کن من باید برم
-کجااااا بدون اجازه من
+خب من باید برم چون کار دارم خونه بهتر میتونم رو کار هام تمرکز کنم
-واقعا اممممم پس باشه هر جور راحتی
+مرسی خب من برم کیفم رو بردارم بی زحمت
بعد از این که از جیمین خداحافظی کردم از خونه رفتم بیرون اشکام جاری شدن همین جوری گریه میکردم که یهو بارون شروع کرد به باریدن انگار اونم از این که به من بی احترامی شده بود نارحت بود هه من چرا انقد دل نازکم اره رینا بهاطر اینکه تو از طرف خوانوادت هیچ محبتی ندیدی و این عذابت میده اره همینه نمیدونم چقد تو خیابون ها گشتم وقتی صدای بوق یه ماشین خیلی اذیتم میکرد اه روم روبرگدوندم دیدم یه پسر کله اناناسی برام بوق میزنه 😐 اخه خدایا باید دوباره امروز یکی رو بزنم اه ...اول با خودم گفتم نه کاریش نداشته باشم تا حوصلش سرمیره و میره ولی نرفت منم با یه حالت تجاهمی رو بهش گفتم
+پسر عوضی چرا دست از سرم برنمیداری برو اقا نا نزدم لت و پارت نکردم و کارم به کلانتری کشیده نشده
-وایییی خانم زیبا چرا انقد عصبانی هستن بهم نمیگی چرا انقد نارحتی بیا پیش خودم تا دردت رو درمون کنم جنده خانوم
+اولا مواظب حرف زدنت باش دوما من عصبی نیستم ولی وقتی یکی رو میبینم که رو مخم راه میره چپ و راست میکنم شیرفهم شد میمون جامعه
بعد از این حرفم پیاده شد خواست بیاد بزنتم که من اول یه مشت حواله یه شکمش کردم ...هیمن جوری توی کشمکش بودیم میخواست منو با زور ببره که یکی از پشت موهاش رو گرفت وقتی به فرد نگاه کردم خندم گرفت ...............
عشقام اینم پارت 5 امیدوارم دوست داشته باشید
لایک و کامنت یادتون نره❤😉
#رینا
خیلی شوکه بودم از اینکه بغلم کرد با چشم های گرد شده بهش نگا کردم با یه لبخند گفت
-حالا میبخشی منو
+او من که اصلا دلم نشکسته بود 💔😊
-پس خوبه حالا چی میخواستی
+امم اومدم قهوه ام رو ببرم ولی دیگه ولش کن من باید برم
-کجااااا بدون اجازه من
+خب من باید برم چون کار دارم خونه بهتر میتونم رو کار هام تمرکز کنم
-واقعا اممممم پس باشه هر جور راحتی
+مرسی خب من برم کیفم رو بردارم بی زحمت
بعد از این که از جیمین خداحافظی کردم از خونه رفتم بیرون اشکام جاری شدن همین جوری گریه میکردم که یهو بارون شروع کرد به باریدن انگار اونم از این که به من بی احترامی شده بود نارحت بود هه من چرا انقد دل نازکم اره رینا بهاطر اینکه تو از طرف خوانوادت هیچ محبتی ندیدی و این عذابت میده اره همینه نمیدونم چقد تو خیابون ها گشتم وقتی صدای بوق یه ماشین خیلی اذیتم میکرد اه روم روبرگدوندم دیدم یه پسر کله اناناسی برام بوق میزنه 😐 اخه خدایا باید دوباره امروز یکی رو بزنم اه ...اول با خودم گفتم نه کاریش نداشته باشم تا حوصلش سرمیره و میره ولی نرفت منم با یه حالت تجاهمی رو بهش گفتم
+پسر عوضی چرا دست از سرم برنمیداری برو اقا نا نزدم لت و پارت نکردم و کارم به کلانتری کشیده نشده
-وایییی خانم زیبا چرا انقد عصبانی هستن بهم نمیگی چرا انقد نارحتی بیا پیش خودم تا دردت رو درمون کنم جنده خانوم
+اولا مواظب حرف زدنت باش دوما من عصبی نیستم ولی وقتی یکی رو میبینم که رو مخم راه میره چپ و راست میکنم شیرفهم شد میمون جامعه
بعد از این حرفم پیاده شد خواست بیاد بزنتم که من اول یه مشت حواله یه شکمش کردم ...هیمن جوری توی کشمکش بودیم میخواست منو با زور ببره که یکی از پشت موهاش رو گرفت وقتی به فرد نگاه کردم خندم گرفت ...............
عشقام اینم پارت 5 امیدوارم دوست داشته باشید
لایک و کامنت یادتون نره❤😉
۲۳.۲k
۳۰ آذر ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۱۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.