...سناریو...
...سناریو...
#درخواستی
وقتی بابامونن و دیر وقت باگردن کبود میایم خونه و اونا میبینن•-•
نامجون:اخمی میکنه و میگه اینا چیه رویه گردنت نکنه رفتی یه کارایی کردی؟
ا/ت:نههه نههه فقط جایه نیشه پشه اس
نامجون:تو کفتیو منم باور کردم
جین:خنده ی شیشه پاکنی میکنه و میگه ا/ت دوباره چیکار کردی؟!
ا/ت:فقط خوردش ب یجا و زخم شد خب...
جین:بعدا معلوم میشه عزیزم
ا/ت:وای چرا میترسونی آدم و اپا
جین:یهو لبخندش و میخوره و سرت داد میکشه
معلوم هست چ گوهیییی خوردی دختررررر؟؟؟؟؟
شوگا:اینا چیه رویه گردنت دختر؟(وای یاده بابا بزرگم افتادم)
شوگا:مشخص میشه بعدا
ا/ت:چی مشخص میشه؟
شوگا:کبودیه رویه گردنت
ا/ت:عاممم فقط یکی از بچه هایه خاله گازم گرفت و خب کبود شد
جیهوپ:عصبی نگاه میکنه
ا/ت:چیشده اپا؟
جیهوپ:یعنی نمیدونی نه؟...
ا/ت:عا..عاها...این کبودیه رو میگی؟
فقط یکم سایه ی بنفش ریختش روی گردنم
جیهوپ:همچنان عصبی بهت ذول میزنه
جیمین:دیه اون موچیه قبلا نیست و الان دلش میخاد ک جرت بده
ا/ت:چرا اونطوری نگا میکنی اپا؟
جیمین: -پوزخند
ته:میاد از موهات میگیره
ا/تتتتتتتتت*داد
اینا چیهههههه
ا/ت:خ..خ..خب...فقط خوردم زمین و زخم شد🥺
کوک:عصبی نگاه میکنه و یهو منفجر میشه
یاااااا فقططط من بفهمم تو چه گوهی خوردیییی
ا/ت:وااا یعنی چیی
کوک:آرهههه معلوم نیست کی گردنت و مارک کردهههه جیغغغغ
-از عصبانیت جیغ میکشه
______________________
امیدوارم بدوستید
من دیه سخنی ندارم•-•
#درخواستی
وقتی بابامونن و دیر وقت باگردن کبود میایم خونه و اونا میبینن•-•
نامجون:اخمی میکنه و میگه اینا چیه رویه گردنت نکنه رفتی یه کارایی کردی؟
ا/ت:نههه نههه فقط جایه نیشه پشه اس
نامجون:تو کفتیو منم باور کردم
جین:خنده ی شیشه پاکنی میکنه و میگه ا/ت دوباره چیکار کردی؟!
ا/ت:فقط خوردش ب یجا و زخم شد خب...
جین:بعدا معلوم میشه عزیزم
ا/ت:وای چرا میترسونی آدم و اپا
جین:یهو لبخندش و میخوره و سرت داد میکشه
معلوم هست چ گوهیییی خوردی دختررررر؟؟؟؟؟
شوگا:اینا چیه رویه گردنت دختر؟(وای یاده بابا بزرگم افتادم)
شوگا:مشخص میشه بعدا
ا/ت:چی مشخص میشه؟
شوگا:کبودیه رویه گردنت
ا/ت:عاممم فقط یکی از بچه هایه خاله گازم گرفت و خب کبود شد
جیهوپ:عصبی نگاه میکنه
ا/ت:چیشده اپا؟
جیهوپ:یعنی نمیدونی نه؟...
ا/ت:عا..عاها...این کبودیه رو میگی؟
فقط یکم سایه ی بنفش ریختش روی گردنم
جیهوپ:همچنان عصبی بهت ذول میزنه
جیمین:دیه اون موچیه قبلا نیست و الان دلش میخاد ک جرت بده
ا/ت:چرا اونطوری نگا میکنی اپا؟
جیمین: -پوزخند
ته:میاد از موهات میگیره
ا/تتتتتتتتت*داد
اینا چیهههههه
ا/ت:خ..خ..خب...فقط خوردم زمین و زخم شد🥺
کوک:عصبی نگاه میکنه و یهو منفجر میشه
یاااااا فقططط من بفهمم تو چه گوهی خوردیییی
ا/ت:وااا یعنی چیی
کوک:آرهههه معلوم نیست کی گردنت و مارک کردهههه جیغغغغ
-از عصبانیت جیغ میکشه
______________________
امیدوارم بدوستید
من دیه سخنی ندارم•-•
۱۰.۶k
۱۰ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.