عصرها،
عصرها،
همین وقتها
قهوه ی چشمهایت، نوشیدن دارد
فنجان پلکم را بیا لبریز کن
آن وقت
لای گندمزار ِگیسوانت
کمی انگشتهایت را بریز
دامن گلدار سبزت را پر از جالیز کن
عشق من این را بدان
من به احساس ِ کبوتر ،
هم حسودی می کنم
با دلم یه کم مدارا کن
بیا
فکرِ قفس را
دور کن از خاطرات
@foad_2022
همین وقتها
قهوه ی چشمهایت، نوشیدن دارد
فنجان پلکم را بیا لبریز کن
آن وقت
لای گندمزار ِگیسوانت
کمی انگشتهایت را بریز
دامن گلدار سبزت را پر از جالیز کن
عشق من این را بدان
من به احساس ِ کبوتر ،
هم حسودی می کنم
با دلم یه کم مدارا کن
بیا
فکرِ قفس را
دور کن از خاطرات
@foad_2022
۳.۸k
۱۰ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.