مافیای کیوت
#مافیای_کیوت
part ¼
♡جیمین
_جانم
♡از کت و کول افتادم
_خیلی سگ جون بود نه ؟
♡خیلی .... انگار بدنش برای شلاق خوردن ساخته شده
_آره
حالا میزاشتی من بزنم دیگه اینطوری خسته نمیشدی
♡آره.... ای کاش
_هه .... اومم شام نداریم نه ؟
♡چرا داریم رامیون و نودل
_اوکی .....
*خانم شام حاضره
♡باشه الان میایم
ویو املی
واقعاً ناراحت شدم که دوست پسرم دشمنمه همین جری تو اتاق هق هق میکردم
ویو پارمیس
♡ام من برم دنبال املی
_هوم ... باشه ... زود بیا
♡باشه
رفتم به املی سر بزنم حتماً وقتی فهمید دوست پسرش دشمنشه ناراحت بود بایدم ناراحت بشه منم جاش بودم نا راحت میشدم
ویو املی
همین طوری داشتم هق هق میزدم که در اتاق زده شد
☆بیا هق تو ..
اومد تو پارمیس بود
☆بله (سرد و با هق هق)
♡عهههه چرا سرد شدی مگه من گفتم دوست پسرت مینهو باشه خودت اشتباه غلط کردی
☆اگه اومدی این حرفا رو بزنی حالم بد تر بشه راتو بکش برو (سرد)
♡هه ... من بگو با کی دوست شدم (سرد )
☆گمشو
♡هی هیچی بهت نمیگم پرو نشو عوضی
☆خفه شو تو.... تو سامیار رو کشتی(بلند )
♡احمق اون سامیار نیست اون مینهو هستش ا.. اون با حرف های عاشقانش تو رو گول زد احمق بفهم نفهم (با داد)
ویو جیمین
نشسته بودم رو مبل و داشتم با گوشیم ور میرفتم که صدای دعوا شنیدم
گوشیم رو پرت کردم اونور و رفتم بالا
در نیمه باز بود و من داشتم بهشون نگاه میکردم که یهو دیدم املی یکی مهم زد در گوش پارمیس
دیگه نتونستم خودم رو کنترل کنم هر چی فوش از دهنش در اومد به پارمیس گفت و الانم که زدش دیگه اعصبانی شدم و سریع
ویو پارمیس
همینطوری داشت از اوم پسره انگل دفاع میکرد و به من فوش میداد که آخر محکم زد زیر گوشم
خفه شدم
یهو در با شتاب باز شد و جیمین اومد تو
ویو جیمین
سریع درو باز کردم و رفتم تو
_به چه حقی روی زن من دست بلند میکنی هاننننن (با داد فرا تر از داد )
☆هه .... بشین بینیم بابا هنوز زنش نشده میگه زنم مردشون تو و اون زنت و ببرن
_خفه شو ..... هی بهت هیچی نمیگه هی هیچی نمیگه تو آخر میای میزنی در گوشش
بکهیون (داد)
/بله قربان
_این دختره ی پست رو از خونه ی پارمیس ببر بیرون
/چشم قربان
خلاصه اونو از خونه پرت کرد بیرون
☆هق اسنتقامت رو میگیرم هق مینهو ققققق.
/دهنتو ببند احمق گمشو برو بیرون
بیا پایین
پایین تر
شرط نداره فقط حمایت کنین
تا مارت بعد بای
part ¼
♡جیمین
_جانم
♡از کت و کول افتادم
_خیلی سگ جون بود نه ؟
♡خیلی .... انگار بدنش برای شلاق خوردن ساخته شده
_آره
حالا میزاشتی من بزنم دیگه اینطوری خسته نمیشدی
♡آره.... ای کاش
_هه .... اومم شام نداریم نه ؟
♡چرا داریم رامیون و نودل
_اوکی .....
*خانم شام حاضره
♡باشه الان میایم
ویو املی
واقعاً ناراحت شدم که دوست پسرم دشمنمه همین جری تو اتاق هق هق میکردم
ویو پارمیس
♡ام من برم دنبال املی
_هوم ... باشه ... زود بیا
♡باشه
رفتم به املی سر بزنم حتماً وقتی فهمید دوست پسرش دشمنشه ناراحت بود بایدم ناراحت بشه منم جاش بودم نا راحت میشدم
ویو املی
همین طوری داشتم هق هق میزدم که در اتاق زده شد
☆بیا هق تو ..
اومد تو پارمیس بود
☆بله (سرد و با هق هق)
♡عهههه چرا سرد شدی مگه من گفتم دوست پسرت مینهو باشه خودت اشتباه غلط کردی
☆اگه اومدی این حرفا رو بزنی حالم بد تر بشه راتو بکش برو (سرد)
♡هه ... من بگو با کی دوست شدم (سرد )
☆گمشو
♡هی هیچی بهت نمیگم پرو نشو عوضی
☆خفه شو تو.... تو سامیار رو کشتی(بلند )
♡احمق اون سامیار نیست اون مینهو هستش ا.. اون با حرف های عاشقانش تو رو گول زد احمق بفهم نفهم (با داد)
ویو جیمین
نشسته بودم رو مبل و داشتم با گوشیم ور میرفتم که صدای دعوا شنیدم
گوشیم رو پرت کردم اونور و رفتم بالا
در نیمه باز بود و من داشتم بهشون نگاه میکردم که یهو دیدم املی یکی مهم زد در گوش پارمیس
دیگه نتونستم خودم رو کنترل کنم هر چی فوش از دهنش در اومد به پارمیس گفت و الانم که زدش دیگه اعصبانی شدم و سریع
ویو پارمیس
همینطوری داشت از اوم پسره انگل دفاع میکرد و به من فوش میداد که آخر محکم زد زیر گوشم
خفه شدم
یهو در با شتاب باز شد و جیمین اومد تو
ویو جیمین
سریع درو باز کردم و رفتم تو
_به چه حقی روی زن من دست بلند میکنی هاننننن (با داد فرا تر از داد )
☆هه .... بشین بینیم بابا هنوز زنش نشده میگه زنم مردشون تو و اون زنت و ببرن
_خفه شو ..... هی بهت هیچی نمیگه هی هیچی نمیگه تو آخر میای میزنی در گوشش
بکهیون (داد)
/بله قربان
_این دختره ی پست رو از خونه ی پارمیس ببر بیرون
/چشم قربان
خلاصه اونو از خونه پرت کرد بیرون
☆هق اسنتقامت رو میگیرم هق مینهو ققققق.
/دهنتو ببند احمق گمشو برو بیرون
بیا پایین
پایین تر
شرط نداره فقط حمایت کنین
تا مارت بعد بای
۳.۱k
۳۱ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.