فیک به سوی عشق
فیک : به سوی عشق
پارت دوم ( fashion mode )
ویو مارنی :
کارگردان ( آقای لی ) : بگویید ، همه توی سالن منتظر دیدن لباسا هستن . مارنی مارچ کجاست ؟
م : اینجام آقای لی آمادم برم روی سن .
کارگردان : باشه . برو روی سن .
ویو یه سون :
من چطور باید این همه لباس رو ببینم. واااااااه ....خدایا
ههههههه، چه لباسی باحالی ، صبرکن. چه دختر باحالی روی سنه . خیلی خفنه.
أه یه سون داری به چی فکر میکنی . تو باید به لباسا دقت کنی نه به آدما.
ر/ک : پسرم ، یه سون ! از لباسا خوشت میاد ؟ چطورن ، برای بهار مناسبن ؟ نظرت رو به من بگو یه سون .
( یه سون درحال فکر کردن )
ر/ ک : یه سون ، یه سون ؟! حواست کجاست ؟
س : بله پدر منو ببخشید ، حواسم جای دیگه بود. بله . از لباسا خوشم میاد . اما به نظر من برای بهار زیاد نازکن توی فصل بهار هوا هنوز سرده و مردم نمی تونن این لباسای نازک رو بپوشن. ( یه جین وارد سالن همایش شد . البته با آمی . )
ج: پدر ، منو ببخشید که دیر اومدم . کمی کار داشتم که باید به اونا می رسیدم .
س : ( زیر لب ) اگه نمی اومدی هم زیاد مهم نبود . به تو هیچ احتیاجی نداشتیم .
ج : چیزی گفتی یه سون ؟
س : نه ، چیز خاصی نگفتم . ( اگه گفتم هم به تو ربطی ندارد . ( زیر لب ))
« پایان پارت دوم »
ببخشید اگه کم بود نتونستم زیاد بنویسم .
پارت دوم ( fashion mode )
ویو مارنی :
کارگردان ( آقای لی ) : بگویید ، همه توی سالن منتظر دیدن لباسا هستن . مارنی مارچ کجاست ؟
م : اینجام آقای لی آمادم برم روی سن .
کارگردان : باشه . برو روی سن .
ویو یه سون :
من چطور باید این همه لباس رو ببینم. واااااااه ....خدایا
ههههههه، چه لباسی باحالی ، صبرکن. چه دختر باحالی روی سنه . خیلی خفنه.
أه یه سون داری به چی فکر میکنی . تو باید به لباسا دقت کنی نه به آدما.
ر/ک : پسرم ، یه سون ! از لباسا خوشت میاد ؟ چطورن ، برای بهار مناسبن ؟ نظرت رو به من بگو یه سون .
( یه سون درحال فکر کردن )
ر/ ک : یه سون ، یه سون ؟! حواست کجاست ؟
س : بله پدر منو ببخشید ، حواسم جای دیگه بود. بله . از لباسا خوشم میاد . اما به نظر من برای بهار زیاد نازکن توی فصل بهار هوا هنوز سرده و مردم نمی تونن این لباسای نازک رو بپوشن. ( یه جین وارد سالن همایش شد . البته با آمی . )
ج: پدر ، منو ببخشید که دیر اومدم . کمی کار داشتم که باید به اونا می رسیدم .
س : ( زیر لب ) اگه نمی اومدی هم زیاد مهم نبود . به تو هیچ احتیاجی نداشتیم .
ج : چیزی گفتی یه سون ؟
س : نه ، چیز خاصی نگفتم . ( اگه گفتم هم به تو ربطی ندارد . ( زیر لب ))
« پایان پارت دوم »
ببخشید اگه کم بود نتونستم زیاد بنویسم .
- ۱.۳k
- ۰۸ بهمن ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط