بهترین رقیب من

بهترین رقیب من
پارت۱
ویو ات
با صدای آلارم گوشیم از خواب بیدار شودم ، امروز میخواستم برم یه مدرسه جدید امیدوارم دوباره دردسر پیش نیاد

ویو جیمین
امروزم مثل همیشه رفتم مدرسه، همش حس میکردم یه اتفاقی قراره بیوفته، بیخیال حتما زیاد فکر میکنم اینطوری شودم، توی مدرسه تنها کسی که باهام راحت حرف میزنه جونگکوکه، بقیه ازم میترسن چون قلدرم و تا حالا هیچکس جرعت نکرده بهم حرف بزنه، توی سالن مدرسه بودم که جونگکوک زیاد کرم میریخت و افتادم دنبالش که محکم به یکی خوردم

ات: هویییی.....حواست کجاست الاغ ( عربده)

ویو جیمین
برگشتم تا بهش نگاه کنم که نفهمیدم چی شد نگاهم قفل شد روی چشماش چقدر ناز و کیوت به نظر میرسید وای من چم شده چرا قلبم تند تند میزنه، چرا گرمم شده با صداش به خودم امدم و خودمو جم کردم

ات: مگر با....تو نیستم( عربده)
جیمین: چی گفتی ( حالت ترسناک)

ویو ات
راستش ازش ترسیدم ولی به روی خودم نیاوردم

ات: چرا...مثل....الاغ راه میری...هاااا ( عربده)
جیمین: ببینم....باید از تو اجازه بگیرم.....آشغال ( عربده)
جونگکوک: هی...هی...پسر اشکالی نداره بیا بریم ( دست جیمین رو کشید)
جیمین: هییی....ولممم کننن..بزار حسابشو برسم ( عربده)
جونگکوک: بزار برای... بعداً..الان مدیر میاد ( و جیمین رو از اونجا برد)
ات: وایی..عجب آدمی بودا
هانا: سلام من کیم هانام
ات: سلام منم لی اتم
هانا: فکر کنم تازه امدی اینجا درسته ( لبخند)
ات: اره
هانا: میشه باهم دوست بشیم ( مهربون)
ات: باشه ( لبخند)

ویو به جیمین و جونگکوک
جیمین: باید...میزاشتی حسابشو برسم
جونگکوک: نمیخوای که اخراج بشی!؟
جیمین: اوففف...ولی من لجباز تر از اونیم که همینطوری ولش کنم
جونگکوک: میخوای چیکار کنی؟
جیمین: خودت میفهمی ، گفتی اسمش چیه؟
جونگکوک: ات
جیمین: این بازیه که..خودت شروع کردی ات ( پوزخند)
ویو ات
زنگ خورد و معلم امد و من خودمو معرفی کردم که یهو با چیزی که دیدم دهنم باز موند......


نظرتون رو بگین فندوقا 💫

خدا لایک کنندگان را در بهشت حدایت میکند 😔👍