باز آمدم از چشمه ی خواب

باز آمدم از چشمه ی خواب
کوزه ی تر در دستم
مرغانی می خواندند
نیلوفر وا می شد .
کوزه ی تر بشکستم ، در بستم
و در ایوان تماشای تو بنشستم

📝 #سهراب_سپهری
دیدگاه ها (۳)

آمده ام روز محشر من بگو کجای این صف طولانی بمانم که جای مرا ...

خدا روحش شاد کنه

دل یاد تو آرد برود هوش ز هوشمیبی ‌لب نوشین تو کی گردد نوش#م...

واقعا زیباست❄ ️برف را میگویم...از سپیدی هیچ وقت کم نمیگذاردب...

وقتی خواهرش بودی...

You must love me... P8

جهان و کارِ جهان جمله هیچ بَر هیچ است هزار بار من این نکته ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط