تکپارتی یونگی
تکپارتی یونگی
ویو ات
جدیدا دارم به شباهت یونگی و گوربا پی میبرم
واقعا دوست دارم یه گوربا داشته باشم
حالا یونگی: چرا؟ نه من خودم گربهام
پدرمو در آورده
همینجوری تو خیابون داشتم راه میرفتم که چشمم خورد به یه گوربا
عیجان نشستم و نازش کردم
رفتم خونه و مشغول غذا درست کردن شدم
هاذا هاذین هاذین هاذا
مگه این از زبونم میوفته؟
کار غذا تقریبا تموم شد
یونگی اومد
یونگی: سلام بر اهل منزل
ات: سلام
یونگی لباساشو عوض کرد و با ات غذا خورد
پرش به فردا
ویو ات ( چقد ویو ات داریم یونگی پشمه؟🦦)
خب اینم از این
آماده شدم که برم بیرون
تو خیابون
داشتم آهنگ گوش میدادم که یه گربه رو دیدم وسط خیابون... پاش به یه پاکت پیتزا گره خورده بود و یه ماشین داشت میومد سمتش
از پیاده رو پریدم گربه رو برداشتم و رفتم اونور خیابون
گربه رو نگاه کردم
پاش زخمی شده بود
بردمش خونه
پاشو باند پیچی ( یه همچین چیزی) کردم و به زور شستمش
میخاستم ببرمش بیرون که دیدم خوابیده
عیجان دلم نیومد و گفتم بزار بخوابه بعد ببرمش
کمی بعد یونگی اومد
یونگی: سلام
ات: سلام
یونگی: اون چیه؟
ات: چی چیه؟
یونگی: اون گربه
ات: آها این؟
یونگی: توضیح
ات: خب وسط خیابون بود و پاش به یه آشغال بسته شده بود ماشین داشت میخورد بهش منم پریدم و بردشداشتم پاش زخمی شده بود آوردمش خونه
یونگی: تو حتی به خاطر اون جونتو به خطر انداختی
ات: آخه...
یونگی : سیلی زد به ات
دستی به موهاش کشید و از خونه رفت بیرون
ویو ات
سیلی هه... ولش
برم ببینم گربه در چه حال
ات همینجور پشت سر هم غر میزد
واسه یه گربه؟ و...
ویو شوگا
از خونه زدم بیرون
زیاده روی کردم
شاید... شاید اگه بهش بگم برای چی درک کنه
ساعت ۰۰:۰۰
شوگا اومد خونه
بارون اومده بود پس تقربا هودی و کت جین شوگا خیس بود
شوگا: آ ات...
ات: ات و چی؟
شوگا: ...
ات: آها لابد میخای بگی که حقت بود زدمت فقط بخاطر یه گربه؟
شوگا: گوش کن
_______________
جا نمیشه
الانم بقیهش رو میزارم
ویو ات
جدیدا دارم به شباهت یونگی و گوربا پی میبرم
واقعا دوست دارم یه گوربا داشته باشم
حالا یونگی: چرا؟ نه من خودم گربهام
پدرمو در آورده
همینجوری تو خیابون داشتم راه میرفتم که چشمم خورد به یه گوربا
عیجان نشستم و نازش کردم
رفتم خونه و مشغول غذا درست کردن شدم
هاذا هاذین هاذین هاذا
مگه این از زبونم میوفته؟
کار غذا تقریبا تموم شد
یونگی اومد
یونگی: سلام بر اهل منزل
ات: سلام
یونگی لباساشو عوض کرد و با ات غذا خورد
پرش به فردا
ویو ات ( چقد ویو ات داریم یونگی پشمه؟🦦)
خب اینم از این
آماده شدم که برم بیرون
تو خیابون
داشتم آهنگ گوش میدادم که یه گربه رو دیدم وسط خیابون... پاش به یه پاکت پیتزا گره خورده بود و یه ماشین داشت میومد سمتش
از پیاده رو پریدم گربه رو برداشتم و رفتم اونور خیابون
گربه رو نگاه کردم
پاش زخمی شده بود
بردمش خونه
پاشو باند پیچی ( یه همچین چیزی) کردم و به زور شستمش
میخاستم ببرمش بیرون که دیدم خوابیده
عیجان دلم نیومد و گفتم بزار بخوابه بعد ببرمش
کمی بعد یونگی اومد
یونگی: سلام
ات: سلام
یونگی: اون چیه؟
ات: چی چیه؟
یونگی: اون گربه
ات: آها این؟
یونگی: توضیح
ات: خب وسط خیابون بود و پاش به یه آشغال بسته شده بود ماشین داشت میخورد بهش منم پریدم و بردشداشتم پاش زخمی شده بود آوردمش خونه
یونگی: تو حتی به خاطر اون جونتو به خطر انداختی
ات: آخه...
یونگی : سیلی زد به ات
دستی به موهاش کشید و از خونه رفت بیرون
ویو ات
سیلی هه... ولش
برم ببینم گربه در چه حال
ات همینجور پشت سر هم غر میزد
واسه یه گربه؟ و...
ویو شوگا
از خونه زدم بیرون
زیاده روی کردم
شاید... شاید اگه بهش بگم برای چی درک کنه
ساعت ۰۰:۰۰
شوگا اومد خونه
بارون اومده بود پس تقربا هودی و کت جین شوگا خیس بود
شوگا: آ ات...
ات: ات و چی؟
شوگا: ...
ات: آها لابد میخای بگی که حقت بود زدمت فقط بخاطر یه گربه؟
شوگا: گوش کن
_______________
جا نمیشه
الانم بقیهش رو میزارم
۱۰.۱k
۲۰ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.