چای دم کن با محبت میهمانت میشوم

چای دم کن با محبت میهمانت میشوم
من همان قند دو پهلوی لبانت میشوم

در دل تنگم عجب جا کرده ای جانان من
گر بخواهی در دل تنگ تو جانت میشوم

یک اشاره از تو بنیادِ دلم را میکٓند
گر تو خواهی بهتر از جان جهانت میشوم

ناز کم کن من که گفتم میخرم ناز تو را
آنقدر میخواهمت آهو ، شبانت میشوم

شب شدی تو ماه تابم ، روز خورشید منی
مهربانی دیدم از تو ، مهربانت میشوم

چشمهء عشقی که میجوشی درون سینه ام
حکم دریاییّ و من آب روانت میشوم

گفته بودی دوست داری یک نفر مهمان کنی
چای دم کن با محبت میهمانت میشدم 💋 💋 💋
دیدگاه ها (۲)

قربان لبت دلبر لبخند اناری!سرچشمه اشعار من از چشم تو جاریای ...

مرا بسپار به آغوشتحبسم کندر کنج خواهش های زنانه ات نوازشم کن...

اجازه هست قلم زنم ناز دو چشمان تو رایا اینکه نقاشی کنم آن رو...

‌شراب عشق میدهی خمار میکنی مراشمیم مهر میدمی مهار میکنی مرات...

چای دم كن با محبت ميهمانت ميشوممن همان قند دو پهلوی لبانت مي...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط