قربان لبت دلبر لبخند اناری

قربان لبت دلبر لبخند اناری!
سرچشمه اشعار من از چشم تو جاری
ای آنکه دهانت دهن تنگ شراب است
لب باز بکن کشت مرا درد خماری

در حسرت آغوش تو پاییزترینم
ای تاک که سرمست در آغوش بهاری !

هر کس به نگاهت نظری کرد دلش رفت
دو مهره ی مارند دو چشمی که تو داری

گل هستی و گلدان من ازعطر تو خالیست
حیف است به هرخار و خسی دل بسپاری

در سینه دلم میتپد انگار که از رنج
کوبیده خودش را به قفس باز قناری

سخت است که تنها شوی آنقدر که حتی
بر شانه هر رهگذری سر بگذاری
رفتی و پس از تو نفسم رفت دلم رفت
هر بار که از ریل گذر کرد قطاری....💋 💋 💋
دیدگاه ها (۳۵)

مرا بسپار به آغوشتحبسم کندر کنج خواهش های زنانه ات نوازشم کن...

چال گونه،روی سبزه، گیسوان لخت وخرماهرسه راهم رانبینم چشم هاع...

چای دم کن با محبت میهمانت میشوممن همان قند دو پهلوی لبانت می...

اجازه هست قلم زنم ناز دو چشمان تو رایا اینکه نقاشی کنم آن رو...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط