Name:سلطنت عاشقان
Name:سلطنت عاشقان
Part:1
Writer:مرلین
=فرانسه سال ۱۵۰۲میلادی پاریس
=شب/ ساعت ۳ بامداد
جیغ بلند"
خدمتکار:سرورم...سرورم حالتون خوبه؟!
-نمی تونستم حرفی بزنم فقط و فقط به یه نقطه خیره شدم
خدمتکار:دیان(اسم خدمتکار) بدو دارو ها رو بیار
خدمتکار: سرورم...سرورم
-همونطور که خیره بودم یه هو بیهوش شدم
=فردا صبح
ا/ت:مامان...مامان
(ملکه ماری مادر ا/ت هستش)
ملکه ماری:اوه ا/ت عزیزم
=نگاه زیبایی بین ا/ت و ملکه بود
ملکه ماری:خدمتکار...
خدمتکار:بله سرورم
ملکه ماری:دیشب.. چی شد ..باز دوباره همون اتفاق همیشگی افتاد؟
=خدمتکار صدای اروم به ملکه گفت:
بله سرورم
=ا/ت نگاه نگرانی که پر از دلهره بود به ملکه انداخت و به خدمتکار گفت:
دکتر چی تجویز کرد؟
خدمتکار:همون دارو های همیشه گی
=ا/ت خنده ای از عصبانیت کرد و سریع به سمت اتاق دکتر سلطنتی رفت...
=ا/ت وارد اتاق دکتر شد و در رو بست
(ژانت خدمتکار فوضول و جاسوس ملکه آراشید)..
تا دید ا/ت پیش دکتر رفته
پشت در فال گوش وایستاد
(ملکه اراشید زن سوم شاه هستش)
ا/ت:یعنی چی؟مسخرست
دکتر:چی؟تحت درمانه چاره ای نیست
ا/ت یک ساله داره همین دارو ها رو میخوره
دکتر: مشکل کجاست؟؟
ا/ت: مریضیش داره بدتر میشه میفهمی...
دکتر:نگران نباش چیزیش نمیشه بیماری واگیر نیست ...
=ژانت تا خبر رو شنید سریع به سمت اتاق ملکه اراشید رفت...
ادامه دارد...
#بی_تی_اس #وانشات #سناریو #فیک_بی_تی_اس #تهکوک #جین #جانگکوک #تهیونگ
Part:1
Writer:مرلین
=فرانسه سال ۱۵۰۲میلادی پاریس
=شب/ ساعت ۳ بامداد
جیغ بلند"
خدمتکار:سرورم...سرورم حالتون خوبه؟!
-نمی تونستم حرفی بزنم فقط و فقط به یه نقطه خیره شدم
خدمتکار:دیان(اسم خدمتکار) بدو دارو ها رو بیار
خدمتکار: سرورم...سرورم
-همونطور که خیره بودم یه هو بیهوش شدم
=فردا صبح
ا/ت:مامان...مامان
(ملکه ماری مادر ا/ت هستش)
ملکه ماری:اوه ا/ت عزیزم
=نگاه زیبایی بین ا/ت و ملکه بود
ملکه ماری:خدمتکار...
خدمتکار:بله سرورم
ملکه ماری:دیشب.. چی شد ..باز دوباره همون اتفاق همیشگی افتاد؟
=خدمتکار صدای اروم به ملکه گفت:
بله سرورم
=ا/ت نگاه نگرانی که پر از دلهره بود به ملکه انداخت و به خدمتکار گفت:
دکتر چی تجویز کرد؟
خدمتکار:همون دارو های همیشه گی
=ا/ت خنده ای از عصبانیت کرد و سریع به سمت اتاق دکتر سلطنتی رفت...
=ا/ت وارد اتاق دکتر شد و در رو بست
(ژانت خدمتکار فوضول و جاسوس ملکه آراشید)..
تا دید ا/ت پیش دکتر رفته
پشت در فال گوش وایستاد
(ملکه اراشید زن سوم شاه هستش)
ا/ت:یعنی چی؟مسخرست
دکتر:چی؟تحت درمانه چاره ای نیست
ا/ت یک ساله داره همین دارو ها رو میخوره
دکتر: مشکل کجاست؟؟
ا/ت: مریضیش داره بدتر میشه میفهمی...
دکتر:نگران نباش چیزیش نمیشه بیماری واگیر نیست ...
=ژانت تا خبر رو شنید سریع به سمت اتاق ملکه اراشید رفت...
ادامه دارد...
#بی_تی_اس #وانشات #سناریو #فیک_بی_تی_اس #تهکوک #جین #جانگکوک #تهیونگ
۹.۷k
۱۵ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.