مادر بزرگم آخر همه ی تلفن هایش میگفت

مادر بزرگم آخر همه‌ ی تلفن‌ هایش میگفت :
کاري نداشتم ك !
زنگ زده بودم صداتان را بشنوم .
ما هم که جوان و جاهل ؛
چه می‌ دانستیم صدا با دل آدم چه می‌ کند :))!

علی قفاری
دیدگاه ها (۱)

مدتی بود در کافه ی یک دانشگاه کار میکردم و شب را هم همانجا م...

سال هاست تشنه یک صحبت طولانی ام...

اونجا که صابر گفت :«شیرین من عاشقتم ، خرت نیستم»اونجا ...!هم...

اگر معلم شیمی شدید راستگو باشید ،گرماده ترین واکنش رو بغل کر...

🍁مادربزرگم آخرِ همه‌ی تلفن‌هایش میگفت:کاری نداشتم که!زنگ زده...

جیمین فیک زندگی پارت ۶۸#

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط