پدر من کارگر بود

پدرِ من کارگر بود
پدرِ او معلم

ما پولِ جهاز نداشتیم
آنها پولِ عروسی

به هم نرسیدیم

سالها سپری شد
او پزشک شدو من معلم ورزش

دخترش دانش آموزم شده
و گاهی من بیمارش میشوم

اما آنچه هم "درد" و هم "درمان"مان شد
پولِ کمِ حلالِ پدرانمان بود.

👤امید کلهر

☑️💟✅
دیدگاه ها (۱۶)

از خاموشی باید ترسید. هیچ می‌دانیم که یک ثانیه فراموشی تو و ...

و انتهای این قصه‌ی سرد و سفید همیشه سبز خواهد بود ☑️💟✅

کتاب بخون، آب بیشتر بنوش، حرفت رو بزن، گاهی بنویس، صادق با...

❄🌨 یجا خوندم که موقعی که برف می باره همه جا ساکت میشه چون دو...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط