ما از این شهر غریبه بی تفاوت کوچ کردیم

ما از این شهر غریبه بی تفاوت کوچ کردیم
از رفیقا زخم خوردیم تا یه روزی برنگردیم
خونه مون رو دوشمونه ما یه آه دوره گردیم
ما واقعا با هم چه کردیم

ما غنیمتهای بی رویای این جنگای سردیم
زندگیمون کو ببین ما کشته های بی نبردیم
بی خبر از حاله هم آواره ی دنیای دردیم
ما واقعا با هم چه کردیم

تلخِ اما با هم نبودیم ما آدمای شهر حسودیم
خسته از کابوس رفتن دور از اون روزایه روشن
بی تفاوت زیر این سقف کبودیم

تلخِ اما با هم نبودیم ما آدمای شهر حسودیم
خسته از کابوس رفتن دور از اون روزایه روشن
بی تفاوت زیر این سقف کبودیم

پس بدین فرصت خنده هامو پس بدین شادیه تو صدامو
پس بدین قلبه عشق آشنامو
لااقل پس بدین گریه هامو

تلخِ اما با هم نبودیم ما آدمای شهر حسودیم
خسته از کابوس رفتن دور از اون روزایه روشن
بی تفاوت زیر این سقف کبودیم

تلخِ اما با هم نبودیم ما آدمای شهر حسودیم
خسته از کابوس رفتن دور از اون روزایه روشن
بی تفاوت زیر این سقف کبودیم
دیدگاه ها (۱۰)

بسم الله الرحمن الرحیم، اَللّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الْحُجَّ...

ولادت فخر عالمیان سرور کائنات حضرت ختمی مرتبتمحمد مصطفی رسول...

‌ گر مرا حاکم کنند ..... بر شهر عشقروی هر دروازه ای ، لوح مح...

ای نعمت باطنی عالم مهدیوی نور دل نبی خاتم، مهدیتکمیل نموده ر...

قهوه تلخ پارت ۴۰چویا: میشه یواشکی این نامه رو به دازای بدید ...

چند پارتی (جونگ کوک و ات):part4

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط