دوست داشتنت را مرهم میکنمو میگذارم روی زخمهای زندگی ا

دوست داشتنت را مرهم میکنم،و می‌گذارم روی زخم‌های زندگی ‌ام...
دوست داشتنت را دو دستی می‌چسبم و خودم را برای روزهای مباداتر از این آماده می‌کنم،می‌گذارمش برای روزهایی که چشم‌هایم از بی‌چشم و رویی‌ِ آدم‌ها سیاهی می‌رود...
برای روزهایی که هرآنچه تصور از زندگی دارم زیر و زِبَر می‌شود،دوست داشتنت را هرروز می‌ بویم و در عمق جانم نگه می‌دارمش...
برای داشتنِ تو بغل بغل آغوش می‌شوم و دوست داشتنت را میانه‌ی خودمان محرمانه و گرم نگه می‌ دارم...
دوست داشتنِ تو،اگر نبود من برای چه اینقدر فداکارانه،باید زنده می‌ ماندم و عاشق؟!
دوست داشتنِ تو تبرک است،می‌بوسم و روی چشم‌هایم می‌گذارمش...
دیدگاه ها (۱)

قشنگ ترین قربانی، فقط اونجایی که بهش میگی:الهی من به قربونت•...

اللیل...و هذا الباب المفتوح...وأضواء القمر البسام...قال حبیب...

بگذار ساده اتفاق بیافتد...نگران حرف مردم هم نباشفقط کمی نگاه...

امیدی باید باشد...امیدی به زنگی،به پیامی...به آمدنی،به دیدنی...

مادر نامت را که می نویسمقلم می لرزددل می لرزدجهان آرام می شو...

_چشم هایم خیره به چشم های نوزادی ست که تازه به دنیا آمدههمه ...

تو ذهنم تصویر بوسه هآتو رو صورتم نقآشی میکنم

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط