از این مریض خسته عیادت نمی کنی...
دیگر مرا به #معجزه دعوت نمیکنی
با من ز درد حادثه صحبت نمیکنی...
دیریست پشت پنجره ماندهام که رد شوی
اما تو مدتیست اجابت نمیکنی...
قولی که دادهای به من از یاد بردهای
گفتی ز باغ پنجره #هجرت نمیکنی...
#بیمار عشق توست پرستوی روح من
از این #مریض خسته #عیادت نمیکنی...
یکبار از مسیر نگاهم عبور کن
انقدر دور گشته که فرصت نمیکنی...
گلهای باغِ خاطره در حال مردنند
به یاسهای تشنه محبت نمیکنی...
رفتی بدون آنکه خداحافظی کنی
دیگر به قاب پنجره دقت نمیکنی...
امروز سیب سرخ رفاقت دلش گرفت
این سیب را برای چه قسمت نمیکنی...
یعنی من از مقابل چشم تو رفتهام
این کلبه را دوباره مرمت نمیکنی...
زیبا قرارمان همه جا هر زمان که شد
گرچه تو هیچ وقت رعایت نمیکنی...
با من ز درد حادثه صحبت نمیکنی...
دیریست پشت پنجره ماندهام که رد شوی
اما تو مدتیست اجابت نمیکنی...
قولی که دادهای به من از یاد بردهای
گفتی ز باغ پنجره #هجرت نمیکنی...
#بیمار عشق توست پرستوی روح من
از این #مریض خسته #عیادت نمیکنی...
یکبار از مسیر نگاهم عبور کن
انقدر دور گشته که فرصت نمیکنی...
گلهای باغِ خاطره در حال مردنند
به یاسهای تشنه محبت نمیکنی...
رفتی بدون آنکه خداحافظی کنی
دیگر به قاب پنجره دقت نمیکنی...
امروز سیب سرخ رفاقت دلش گرفت
این سیب را برای چه قسمت نمیکنی...
یعنی من از مقابل چشم تو رفتهام
این کلبه را دوباره مرمت نمیکنی...
زیبا قرارمان همه جا هر زمان که شد
گرچه تو هیچ وقت رعایت نمیکنی...
۲۷.۹k
۲۷ مهر ۱۳۹۹