پارت چهار
یونهی:باشع
اول متر رو برداشتم و ب سمت شوگا رفتم
ک یهو گفت
شوگا:گرمع هوفف
یونهی:کولر رو روشن کنم؟
شوگا:اکی
ویو شوگا
وایی خداااا یونهی خیلی خوشگلللل بوددد حسس میکنم عاشقش شدم
ازش بپرسم ببینم از چ نوع مردایی خوشش میاد ن سارینا؟
ادمین:شوگا جان بپرس
شوگا:سارینا کمکم کن
ادمین:دست منه عاشقش بشی یا ن
شوگا:هعیی
..............
ویو یونهی داشتم کولر رو تنظیم میکردم ک شوگا پرسید
شوگا:از چ تیپ پسرایی خوشت میاد
یونهی:راستش کسایی ک چهار شونه نباشن کسایی ک شبیه گربه ها باشن مثلا سوعگ باشن
و بهم خیانت نکنن...همین
ک یهو شوگا پیراهنش رو دراورد واییی بدنشش چ توی چشم بوددددد. خدایااااااا توبه توبه
شوگا:ببخشید خیلی گرم بود
یونهی:اشکال ندارع
رفتم و متر رو بین بدنش قرار دادم
(بچه ها من از خیاطی سر در نمیارم)
رسیدم ب سرش ک قدم نمیرسید یهو دستی زیر کمرم احساس کردم ک یهو بلندم کرد عرررررررررر
شوگا:من انفد بزرگم یا ت خیلی کوچیکی؟
یونهی:الان داری مخره میکنی
شوگا:جوجه
یونهی:هعی ک ازت کوچیکترم و هم پسر نیسم
شوگا:ترسیدمم
ک یهو پاش پیچ میخورع و میوفته روی مبل و لبای یونهی میخوره ب لبای شوگا(من ک اصلا حسود نیسم شما چی؟🙄🗿😑)
بعد ک تازع میفهمه چی شده پا میشه(ن تورو خدا میخواستی بیشتر بمونی ک.... بچه پر رو)
یونهی:ببخشید خوبی؟
شوگا:من باید بپرسم
شوگا میخواست پاشه ک یونهی گف
یونهی:وایسا همونجا بشین
متر رو گرف و گذاشت رو سر جوری ک یجورایی روی پاهای شوگا نشسته بود(من و حسودی وا)
بعد از گرفتن سایز ها کارش تمام شد
شوگا:مرسی یونهی
یونهی:کاری نکردم
شوگا:من میرسونمت
یونهی:باشع(ی تارفی حداقل میکردی دخترر)
سوار ماشین شدن و یونهی ادرس رو گف وقتی میخواست پیادع شع
شوگا دستش رو کشید و گف
شوگا:فردا خودم میام دنبالت
یونهی:مرسی شوگا جونم (کثافتتت)
خب بچه ها چاقو امادع کردین بریم کار یونهی رو ی سرع کنیم؟🙂🔪
اول متر رو برداشتم و ب سمت شوگا رفتم
ک یهو گفت
شوگا:گرمع هوفف
یونهی:کولر رو روشن کنم؟
شوگا:اکی
ویو شوگا
وایی خداااا یونهی خیلی خوشگلللل بوددد حسس میکنم عاشقش شدم
ازش بپرسم ببینم از چ نوع مردایی خوشش میاد ن سارینا؟
ادمین:شوگا جان بپرس
شوگا:سارینا کمکم کن
ادمین:دست منه عاشقش بشی یا ن
شوگا:هعیی
..............
ویو یونهی داشتم کولر رو تنظیم میکردم ک شوگا پرسید
شوگا:از چ تیپ پسرایی خوشت میاد
یونهی:راستش کسایی ک چهار شونه نباشن کسایی ک شبیه گربه ها باشن مثلا سوعگ باشن
و بهم خیانت نکنن...همین
ک یهو شوگا پیراهنش رو دراورد واییی بدنشش چ توی چشم بوددددد. خدایااااااا توبه توبه
شوگا:ببخشید خیلی گرم بود
یونهی:اشکال ندارع
رفتم و متر رو بین بدنش قرار دادم
(بچه ها من از خیاطی سر در نمیارم)
رسیدم ب سرش ک قدم نمیرسید یهو دستی زیر کمرم احساس کردم ک یهو بلندم کرد عرررررررررر
شوگا:من انفد بزرگم یا ت خیلی کوچیکی؟
یونهی:الان داری مخره میکنی
شوگا:جوجه
یونهی:هعی ک ازت کوچیکترم و هم پسر نیسم
شوگا:ترسیدمم
ک یهو پاش پیچ میخورع و میوفته روی مبل و لبای یونهی میخوره ب لبای شوگا(من ک اصلا حسود نیسم شما چی؟🙄🗿😑)
بعد ک تازع میفهمه چی شده پا میشه(ن تورو خدا میخواستی بیشتر بمونی ک.... بچه پر رو)
یونهی:ببخشید خوبی؟
شوگا:من باید بپرسم
شوگا میخواست پاشه ک یونهی گف
یونهی:وایسا همونجا بشین
متر رو گرف و گذاشت رو سر جوری ک یجورایی روی پاهای شوگا نشسته بود(من و حسودی وا)
بعد از گرفتن سایز ها کارش تمام شد
شوگا:مرسی یونهی
یونهی:کاری نکردم
شوگا:من میرسونمت
یونهی:باشع(ی تارفی حداقل میکردی دخترر)
سوار ماشین شدن و یونهی ادرس رو گف وقتی میخواست پیادع شع
شوگا دستش رو کشید و گف
شوگا:فردا خودم میام دنبالت
یونهی:مرسی شوگا جونم (کثافتتت)
خب بچه ها چاقو امادع کردین بریم کار یونهی رو ی سرع کنیم؟🙂🔪
۵.۴k
۲۴ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.