سیاه چاله
پارت نمیدونم واقعیتش.....
#هدیه
رفتیم اتاق رقص که دیدم همه شون چشم انتظار به ما نگاه میکنن
من:به به فک کنم خیلی منتظر بودید اره؟
جین:بزنم به بشت خاک بره چشت چرا انقد دیر اومدید تنبیه میخواید
من:اهمم شما مارو تنبیه کنید واخ خب چیکار میکنید دقیقا
جین:بیاید به ایستید تا بهتون بگم تنبیه تون چیه.
رفتیم ایستادیم
نامجون:50 تا دراز نشست
من:اوکی ولی این چیزا مارو از پا در نمیاره مربی.
جین:میبینم
شروع کردیم به دراز نشست به دخترا نگاه کردم همه شون شروع کردن به ورزش منم باهاشون شروع کردم.....این تیکه کلام ما بود هرکی باخت همه مون با اون میبازیم هرکی برد تا اخر باهاشیم
دقیقا نیم ساعت بود 30 تا رفته بودیم انقد خسته بودم که هر ان ممکن بود دستام شل بشن بازم به دخترا نگاه کردم و دوباره اوج گرفتم.........
نامجون:افرین همه تون خیلی خوب کار کردید چجوریش رو نمیدونم
همه ماهم دستامون چون شل شده بود افتادیم زمین ولی زود بلند شدیم که فکر نکنن ما ضعیفیم.....
جین:خب حالا میخوام استعداد رقص تون رو ببینم.
من:دخترا رقص گروه بلک پینک رو بریم.
زهرا:اره بریم خیلی وقته تمرین نکردیم.
همه مون ایستادیم و زود لیدر رفت ظبط رو روشن کرد 1 2 3 و یه نفس عمیق کشیدم و اول زهرا بعد من شروع کردیم به رقص همیشه رقصامون هماهنگ میشد چون به هم اعتماد داشتیم و باهم همکاری میکردیم......تقریبا رقص داشت تموم میشد که یهو سرم کیج رفت و خواستم بیوفتم که گفتم نه من دوستام رو نا امید نمیکنم رقص تموم شد که خواستم بیوفتم ولی زود دخترا اومدن سمتم و دستم رو گرفتن نمیدونم چه مرگم بود واقعا خواستم بیوفتم که یکی از زیر دستام گرفتم و بغلم کرد بوی خوبی میداد ولی دیگه فرست نکردم ببینم کیه و بیهوش شدم.....
ادامه دارد
#هدیه
رفتیم اتاق رقص که دیدم همه شون چشم انتظار به ما نگاه میکنن
من:به به فک کنم خیلی منتظر بودید اره؟
جین:بزنم به بشت خاک بره چشت چرا انقد دیر اومدید تنبیه میخواید
من:اهمم شما مارو تنبیه کنید واخ خب چیکار میکنید دقیقا
جین:بیاید به ایستید تا بهتون بگم تنبیه تون چیه.
رفتیم ایستادیم
نامجون:50 تا دراز نشست
من:اوکی ولی این چیزا مارو از پا در نمیاره مربی.
جین:میبینم
شروع کردیم به دراز نشست به دخترا نگاه کردم همه شون شروع کردن به ورزش منم باهاشون شروع کردم.....این تیکه کلام ما بود هرکی باخت همه مون با اون میبازیم هرکی برد تا اخر باهاشیم
دقیقا نیم ساعت بود 30 تا رفته بودیم انقد خسته بودم که هر ان ممکن بود دستام شل بشن بازم به دخترا نگاه کردم و دوباره اوج گرفتم.........
نامجون:افرین همه تون خیلی خوب کار کردید چجوریش رو نمیدونم
همه ماهم دستامون چون شل شده بود افتادیم زمین ولی زود بلند شدیم که فکر نکنن ما ضعیفیم.....
جین:خب حالا میخوام استعداد رقص تون رو ببینم.
من:دخترا رقص گروه بلک پینک رو بریم.
زهرا:اره بریم خیلی وقته تمرین نکردیم.
همه مون ایستادیم و زود لیدر رفت ظبط رو روشن کرد 1 2 3 و یه نفس عمیق کشیدم و اول زهرا بعد من شروع کردیم به رقص همیشه رقصامون هماهنگ میشد چون به هم اعتماد داشتیم و باهم همکاری میکردیم......تقریبا رقص داشت تموم میشد که یهو سرم کیج رفت و خواستم بیوفتم که گفتم نه من دوستام رو نا امید نمیکنم رقص تموم شد که خواستم بیوفتم ولی زود دخترا اومدن سمتم و دستم رو گرفتن نمیدونم چه مرگم بود واقعا خواستم بیوفتم که یکی از زیر دستام گرفتم و بغلم کرد بوی خوبی میداد ولی دیگه فرست نکردم ببینم کیه و بیهوش شدم.....
ادامه دارد
۱۳.۱k
۲۶ دی ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۱۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.