.خداوند هدایت می خواهد و هدایت دست خدا است و خدا نور ذاتی
.خداوند هدایت می خواهد و هدایت دست خدا است و خدا نور ذاتی بی کران است دلیل اینکه فرد کافر می شود دلیل این است که از آن نور بهره نمی برد نه اینکه خدا به او نور نمی تابند چنین بود حجت نمی شد پس هدایت دست خدا است و بعضی مسائل هدایت ذاتی دارد همچون وحی و الهام و معنایی حقیقت این سه چیز هدایت ذاتی دارد درهمان حال هدایت دست خدا است چنین که بهره اولیه معنایی حقیقت درملاک انسانی درروال تکلیف است و چنین است که من این بهره اولیه را برده که چنین چیزی را دارا می باشم بقیه حجتشان خواندن می ماند چون درروال تکلیف است که منفرد بودنش اهمیت دراصالت اصول ندارد مهم حجت است که تکلیف الهی است که همگان به آن مربوط می باشند و تازه اینکه قرآن را بیشتر بیاموزید و آن را به دیگران آموزش بدهید می باشد و تازه اینکه قرآن کافی است اما درهمان حال کافی نیست (و تازه اینکه همانا جبهه افراطی بداند دشمن ما مسلم ^نیز^ است اما آنان هم بکُشید فرق دارد با مسلمان که ما هم مسلمان می باشیم اما آنان منافق از این به بعد روی ثابت می باشند و چون ریشه کن شود ^کارشان^ تمام است می باشد) و تازه افراطی از اصول نمی تواند سوء بهره ببرد اما جبهه ی اعتدال سوء بهره از اصول دارد چنین است که افراطی تا وقتی که جبهه ی اعتدال آن نباشد که باید باشد برگزیده می شود به قولی بنابر افراطی درمقابل جبهه اعتدال است مگر اینکه خلافش ثابت شود می باشد و تازه افراطی با توسعه و فناوری سخت باشید و چنین است درحدود انسانی آنجا دیگر درمقابل آن جبهه ی اعتدال که وسط محض درمعنا نمی شناسد می باشد چون گفته شد خشونت به تام فقط وسط محض به معنا را خاموش می کند و آن را هم وحشی می کند چون گفته شد مصلح شوید عمدا چنین است که سیاست است پیروز می شوید فقط دم آخر مصلح نشوید جبهه ی اعتدال درمقابل خودش شوید فقط تفاوت اینجا است که گفته شد او جبهه اعتدال وسط باوری با مصلح عملی و ما جبهه ی اعتدالمان مصلح (مایل به میانه) باوری با وسط (مایل به مصلح) عملی می باشد ببینید کدام جبهه ی اعتدال ما می باشد اگر ما بود آنجا جبهه ی افراطی رها کرده و به جبهه ی اعتدال بپیوندید و چون نبود افراطی بگیرید چون ضرورت نابودی وسط محض درمعنا است می باشد و تازه با تکنولوژی آزاد مطلق با پول گران افراطی شوید اگر خواستید شوید تا ضرورت نابود بزرگترین طاغوت که وسط محض درمعنا است پیش بیاید می باشد اما این است که جبهه ی اعتدال صحیح شد با آن شوید می باشد به خاطر داشته باشید هوس به کار نیندازید چون جبهه ی اعتدال ازصحیح شد اما جبهه ی افراطی وسوسه انگیز بود هوس را به کار نگیرید جبهه ی اعتدال را بروید چون او راهش ازصحیح است که بروید و آنجا دیگر اجبار نیست می باشد. و تازه اینکه دانسته ولایت مدار باشید هرچند جبهه بنیادی وجبهه ی اعتدال و جبهه ی تجدید باشید می باشد اما هم فرقی دارد با جبهه ی اعتدال و جبهه ی افراطی این است که دارای اشتراکاتی است می باشد که این است که باید این را گفت صلح باشید حتی اگر قاصدک کوچک باشید اما بزرگ بودید چه بهتر جبهه آدم را یاد جنگ سخت می برد اما جبهه ی اعتدال ویا جبهه بنیادی ویا جبهه ی تجدیدی جبهه ای نرم است که انتخابش به دست شما است می باشد اما درکنار این رنگین بودن باید اشتراک داشته و یکپارچه درمقابل دشمن باشید این نتیجه این همه رنگین می باشد !!!
و تازه باتقواترین مردم، کسی است که در آنچه به نفع یا ضرراوست،حق رابگوید. تا زمانی که مردم امر به معروف و نهی از منکر نمایند و در کارهای نیک و تقوا به یاری یکدیگر بشتابند در خیر و سعادت خواهند بود، اما اگر چنین نکنند، برکت ها از آنان گرفته شود و گروهی بر گروه دیگر سلطه پیدا کنند و نه در زمین یاوری دارند و نه در آسمان. اگر از کسی دوری می کند، به خاطر دنیاگریزی و پاکدامنی است و اگر به کسی نزدیک می شود، از سر خوشخویی و مهربانی است، نه دوری کردنش از روی تکبر و نخوت است و نه نزدیک شدنش از روی مکر و فریب (مگر ضعیفش باشد) می باشد. هیچ چیز نزد خدا پس از خدا و اوامرش مهم تر از تقوا یا پرهیز از بدی نیست می باشد و تازه قبل از اینکه عمل صالح باید عمل تقوا باشد پس اول پرهیز از بدی روی ثابت خود می باشد. مؤمن همواره خانواده خود را از دانش و ادب شایسته بهرهمند می سازد تا همه آنان را وارد بهشت کند. نفس آدمی بربی ادبی سرشته شده است و بنده فرمان دارد که پایبند ادب نیکو باشد. نفس آدمی با طینت خود در میدان مخالفت می تازد و بنده می کوشد آن را از خواسته ناروایش برگرداند، پس هرگاه عنان نفس را رها سازد، شریک تبهکاری اوست و هر کس نفس خود را در خواهش هایش یاری رساند، در قتل خود همدستِ نفس شده است. ادب بیاموزید، زیرا که[در این صورت]اگر پادشاه باشید، برجسته میشوید، اگرمیانه باشید، سرآمد میشوید و اگر تنگدست باشید، با
و تازه باتقواترین مردم، کسی است که در آنچه به نفع یا ضرراوست،حق رابگوید. تا زمانی که مردم امر به معروف و نهی از منکر نمایند و در کارهای نیک و تقوا به یاری یکدیگر بشتابند در خیر و سعادت خواهند بود، اما اگر چنین نکنند، برکت ها از آنان گرفته شود و گروهی بر گروه دیگر سلطه پیدا کنند و نه در زمین یاوری دارند و نه در آسمان. اگر از کسی دوری می کند، به خاطر دنیاگریزی و پاکدامنی است و اگر به کسی نزدیک می شود، از سر خوشخویی و مهربانی است، نه دوری کردنش از روی تکبر و نخوت است و نه نزدیک شدنش از روی مکر و فریب (مگر ضعیفش باشد) می باشد. هیچ چیز نزد خدا پس از خدا و اوامرش مهم تر از تقوا یا پرهیز از بدی نیست می باشد و تازه قبل از اینکه عمل صالح باید عمل تقوا باشد پس اول پرهیز از بدی روی ثابت خود می باشد. مؤمن همواره خانواده خود را از دانش و ادب شایسته بهرهمند می سازد تا همه آنان را وارد بهشت کند. نفس آدمی بربی ادبی سرشته شده است و بنده فرمان دارد که پایبند ادب نیکو باشد. نفس آدمی با طینت خود در میدان مخالفت می تازد و بنده می کوشد آن را از خواسته ناروایش برگرداند، پس هرگاه عنان نفس را رها سازد، شریک تبهکاری اوست و هر کس نفس خود را در خواهش هایش یاری رساند، در قتل خود همدستِ نفس شده است. ادب بیاموزید، زیرا که[در این صورت]اگر پادشاه باشید، برجسته میشوید، اگرمیانه باشید، سرآمد میشوید و اگر تنگدست باشید، با
۱۶۷.۰k
۲۲ اردیبهشت ۱۳۹۷
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.